کد خبر: ۷۰۰۷
۱۹۷۹ بازدید
۹ دیدگاه (۹ تایید شده)

درد جانكاه

۱۳۹۱/۷/۵
۱۲:۳۶

 

 

 

وقفه ای افتاد در این داستان

داستان عاشقان راستان

لاجرم ببریده شد در نیمه راه

گشته دلهای همه پرسوز و آه

درد جانکاه عزیزان وطن

سوی دیگر می برد حرف و سخن

بهتر آن باشد که همدردی کنیم

دردشان را چاره با مردی کنیم

تا سیه رو باشد آن نامردمی

بار دیگر کشت گردد گندمی

تا که هر گندم نمای جوفروش

لال گردد تا نیاید در خروش

ناله ها خیزد ز سوز دردشان

از چه آزارد دگر نامردشان؟

این "زمین" دار و ندار ما گرفت

مانده اند آن ماندگان اندر شگفت

کودکان بس عزیز و ناز ماند

بس پدر ـ مادر از این خوبان ستاند!

چشمهاشان مانده در راه پدر

خالقا ! تو خود رهان از هر خطر

گرمی آغوش مادر کو دگر؟

چون رسد بر مویشان دست پدر؟

چون نویسم غصّهء این قصّه را؟

چون به سر آرم دگر این غصّه را؟

های های گریهء آن کودکان

می شکافد سینهء این آسمان

تا که درماني رسد از سوی حق

آسمان چرخد ، بگردد این ورق

تا شود آباد و نو ویرانه ها

شکل گیرد زندگی در خانه ها

تا بهار دیگری آید پدید

باید از نو جور دیگر آفرید

تا نبلعد این "زمین" خوبان ما

هم نگیرد او هزاران جان ما

جان و مال مردمان تالان نمود

مرده و زنده همه نالان نمود

گر بگرید دیده در اندوهشان

گر بریزد جملهء این کهکشان

جای دارد ای برادر! کم بود

سخت و سنگین و شگرف این غم بود

گر چه روزی می رود از یادها

هر نشانی را برد چون بادها

صورت دیگر شود روی زمین

باز روید یاس و سوسن ، یاسمین

جشنها گیرد دوباره باغ ها

لیکن از دل کی رود این داغ ها؟

در دل هر بازمانده آتش است

تا ابد این غصه در دل مفرش است

ای هریس! و ای اهر! ای ورزقان!

مشترک باشد عزیزان داغمان

غصه های کودکان آن دیار

قصه های دیدگان  اشكبار

شد نمک بر زخم آذربایجان

ای فدای زخمتان این چشم و جان

زخم تن درمان شود زيبا چو ماه

زخم دل درمان نگردد هيچگاه

زخم دل درمان ندارد جز خدا

التیام تن جدا و دل جدا

تن اگر زخمی شود دارد طبیب

زخم دل را نیست درمان جز حبیب

ای حبیب ما! برس بر داد دل

تا كه خامش گردد اين فریاد دل

مرهمی بر زخم ما بیچارگان

دست گیری کن ز ما افتادگان

جز تو درمانی نباشد بهر دل

تو طبیب حاذقی در شهر دل

هرچه باشد درد دل, درمان تویی

جان اگر افسرده شد, جانان تویی

بارالها! رحم کن بر خستگان

حفظ جان کن بر همه وابستگان

هر عزیزی را زمین بلعید و برد

بستگانی مانده از وی, پیر و خرد

دستهای کودکان بر سوی توست

پیرهاشان عاشقان کوی توست

حفظ کن از برف و سرمای شدید

بارالها! خالقا! ای ناپدید

یک نظر پیدائی ات را آرزو

دارد این مردم در این کو, کو به کو

تا که مرهم برنهی بر زخمشان

رحم را افزون کنی بر سهمشان

فرصت دیگر به ما احسان بده

مرده ایم و بار دیگر جان بده

تا که بگشاید در شعر و ادب

تا خوراند خلق را شهد و رطب

طبع یاران مرا سرشار کن

نخلهای علمشان پربار  کن

صفحهء نو می زنم بر نامشان

پر ز می بادا الهی! جامشان

شاهد انوار این محفل شویم

روشنای معنیء هردل شویم

 

لينك سلسله مطالب قبلي:

1 ـ مشاعره اول: مگذر اي شاهد از آن یار ؛ گذشت از سر عهد

2 ـ مشاعره دوم: میان شمع و پروانه عاشق کدام است؟


کانال تلگرامی صدای میانه اشتراک‌گذاری مستقیم این مطلب در تلگرام

نظر شما

۹۱/۷/۸ ۱۸:۱۹
[quote name="ناديه سلطاني"]آقای نائبی باسلام. قبول دارم که طبع شعری شاعران و حال و هوای آنها ساکن نیست و مانند پرنده باید تا دقایقی حفظ کرد اما سواد شعری که ربطی به این موضوع ندارد. من سواد شعری ندارم اما احساس می کنم استاد شاهد و آقای دکتر انصاری اشتباهاتی در شعر دارند که آن ریتم یکپارچه را از هم گسسته است.
شما در مورد شعر همه گیر می دهید ولی استاد شاهد را خیلی ملاحظه می کنید. خواهش می کنم اگر خطایی می بینید بگویید تا یاد بگیریم.[/quote]


شاهد حس شریف از خم جوشان شما

هستم ، ای دوست، فدای همه، قربان شما

گر به تیغم بزنید ار به نوازید، خوشم

شاکرم از همه، از لطف خروشان شما

دلبرا ، شعرم اگر دل نبرد معذورم

لیکن ، اما، نفتد فتنه به چشمان شما !

وسع طبعم نرسد گر به سواد قلمت !

آنقدر هست که مقبول سخندان شما

شوق من نیز شما ئید وشما های عزیز

زین پس این طبع من وشعرمن وجان شما

اگر آهنگ خوش وریتم مناسب بگرفت

گوی میدان شما باشد و چوگان شما .

ور نه از شاهد مسکین مطلب روی نزاع

تا لحد میشود او گوش به فرمان شما.
۹۱/۷/۸ ۰۶:۲۰
[quote name="دکتر اسماعیل انصاری"]
آقای نائبی قرار شد صدای میانه دانشگاه رایگان باشد. اگر خطایی در شعر من هست منت می گذارید و اصلاح می کنید تا هم من یاد بگیرم هم دیگران. فکر نمیکنم دیگران هم ناراحت شوند. فکر کنم در این سلسله ادبی هر تذکری باشد دوستان به همدیگر بدهند تا بیشتر یاد بگیریم.[/quote]
چشم!
آقاي دكتر ناصري فرموده ايد:
[quote name="دكتر سبحان ناصري"]
شاهد آن نیست که مویی و میانی دارد
شاهد آن است که دل در گرو ما دارد

شاهد استاد بزرگی است که ما می نازیم
تا که نامش برود دست و قلم می بازیم[/quote]
بيت اول قافيه ندارد. اصلاح مي كنم(مثلاً):
[list][*]
شاهد آن نیست که مویی و میانی دارد
شاهد آن است دل پاك و رواني دارد
[/list]
۹۱/۷/۸ ۰۶:۱۵
[quote name="دکتر اسماعیل انصاری"]
آقای نائبی قرار شد صدای میانه دانشگاه رایگان باشد. اگر خطایی در شعر من هست منت می گذارید و اصلاح می کنید تا هم من یاد بگیرم هم دیگران. فکر نمیکنم دیگران هم ناراحت شوند. فکر کنم در این سلسله ادبی هر تذکری باشد دوستان به همدیگر بدهند تا بیشتر یاد بگیریم.[/quote]
سمعاً و طاعتا!
آقاي دكتر فرموده ايد:
[quote]
شاهدا از لطف شعر و شور توست
کاینچنین اندر دل ما عشق رست
آفرین بر آن مقام عالی شعر و هنر
آن درخت علم باشد پرثمر[/quote]
[list][*]مصرع سوم مربع و مابقي مثلت است. اصلاح مي كنم(مثلاً):
شاهدا از لطف شعر و شور توست
کاینچنین اندر دل ما عشق رست

آفرین بر آن مقام با هنر
آن درخت علم باشد پرثمر
[/list]
[quote name="محمدصادق نائبی"]
باسلام. بنده تا نپرسند چیزی نمی گویم. شعر هرچند با غلط ، نشان از طراوت روحی و زلال دل دارد و آن اندک غلط را هم باید در خفا گفت مگر مانند مشاعره ما که دوستان خودشان برای اصلاح خود و آموزش دیگران از بنده سئوال می کردند.
در مورد استاد شاهد که ماشاءالله دعوا و اختلافاتمان زبانزد شد اما محبت و احترام دو چندان شد. این اختلافها باعث رشد هستند و قطعاً نه من در مورد ایشان و نه ایشان در مورد بنده اغماض نمی کنیم.
شعر دیگر دوستان ایراداتی دارد که نخواستند و نگفتم. همینطوری هم زیبا و با احساسات هستند. مهم آن است که درون لطیفشان را برون داده اند حال با اندکی انحراف.[/quote]
آقای نائبی قرار شد صدای میانه دانشگاه رایگان باشد. اگر خطایی در شعر من هست منت می گذارید و اصلاح می کنید تا هم من یاد بگیرم هم دیگران. فکر نمیکنم دیگران هم ناراحت شوند. فکر کنم در این سلسله ادبی هر تذکری باشد دوستان به همدیگر بدهند تا بیشتر یاد بگیریم.
۹۱/۷/۷ ۱۷:۵۶
[quote name="ناديه سلطاني"]آقای نائبی باسلام. قبول دارم که طبع شعری شاعران و حال و هوای آنها ساکن نیست و مانند پرنده باید تا دقایقی حفظ کرد اما سواد شعری که ربطی به این موضوع ندارد. من سواد شعری ندارم اما احساس می کنم استاد شاهد و آقای دکتر انصاری اشتباهاتی در شعر دارند که آن ریتم یکپارچه را از هم گسسته است.
شما در مورد شعر همه گیر می دهید ولی استاد شاهد را خیلی ملاحظه می کنید. خواهش می کنم اگر خطایی می بینید بگویید تا یاد بگیریم.[/quote]
باسلام. بنده تا نپرسند چیزی نمی گویم. شعر هرچند با غلط ، نشان از طراوت روحی و زلال دل دارد و آن اندک غلط را هم باید در خفا گفت مگر مانند مشاعره ما که دوستان خودشان برای اصلاح خود و آموزش دیگران از بنده سئوال می کردند.
در مورد استاد شاهد که ماشاءالله دعوا و اختلافاتمان زبانزد شد اما محبت و احترام دو چندان شد. این اختلافها باعث رشد هستند و قطعاً نه من در مورد ایشان و نه ایشان در مورد بنده اغماض نمی کنیم.
شعر دیگر دوستان ایراداتی دارد که نخواستند و نگفتم. همینطوری هم زیبا و با احساسات هستند. مهم آن است که درون لطیفشان را برون داده اند حال با اندکی انحراف.
۹۱/۷/۶ ۱۶:۳۴
شاهد آن نیست که مویی و میانی دارد
شاهد آن است که دل در گرو ما دارد

شاهد استاد بزرگی است که ما می نازیم
تا که نامش برود دست و قلم می بازیم
۹۱/۷/۶ ۱۵:۰۰
آقای نائبی باسلام. قبول دارم که طبع شعری شاعران و حال و هوای آنها ساکن نیست و مانند پرنده باید تا دقایقی حفظ کرد اما سواد شعری که ربطی به این موضوع ندارد. من سواد شعری ندارم اما احساس می کنم استاد شاهد و آقای دکتر انصاری اشتباهاتی در شعر دارند که آن ریتم یکپارچه را از هم گسسته است.
شما در مورد شعر همه گیر می دهید ولی استاد شاهد را خیلی ملاحظه می کنید. خواهش می کنم اگر خطایی می بینید بگویید تا یاد بگیریم.
۹۱/۷/۶ ۰۵:۵۳
[list][*]استاد بزرگوار جناب شاهد عزيز!
از مثنوي زيبايتان بهره فراواني بردم. مانند اشعار سابقتان بسيار لطيف و ظريف بود. دو غم آمد سراغم هر دو يك بار. يكي زلزله آذربايجان كه بسياري را بي خانمان كرد و خانواده را از هم پاشيد و ديگري فقدان دوست عزيزم سارنگ بزرگ. اين دو شيرازه روحي ام را بهم ريخت و هنوز هم خود را نيافته ام. در حسرت آن بداهه سرايي ها مانده ام و ياراي يك بيت شعر هم ندارم مگر با نفس پاك شما و شاعراني كه ما را همراهي مي كردند فرجي افتد. انشاءالله [/list]
شاهدا از لطف شعر و شور توست
کاینچنین اندر دل ما عشق رست

آفرین بر آن مقام عالی شعر و هنر
آن درخت علم باشد پرثمر

اخبار روز