کد خبر: ۳۳۱۹۹
۵۳۵۸ بازدید
۳۲ دیدگاه (۲۵ تایید شده)

ناگفته های آخرین کهنه سرباز قافلانکوه پس از 70 سال

۱۳۹۳/۱۰/۲۵
۰۸:۱۵

 

 

 

 

نصر نیوز:شنیدن خبر زنده بودن فردی مبنی بر اینکه زمانی بعنوان سرباز در یک نبرد تاریخی دور حاضر باشد، غیرقابل باور بود.

 

به گزارش نصر نیوز،اما وقتی او را از نزدیک دیدم و پای حرفهایش نشستم، تردیدم به یقین  تبدیل شد. پیرمرد کهن سال یارای شنیدن نداشت و سن خود را با شک و گمان می گفت. با اینکه بخشی از  اتفاقهای 70 سال پیش را بخوبی به یاد داشت، اما بسیاری از سوال هایم نیز  بی جواب ماندند و مصاحبه ناقص به پایان رسید.

کهنه سربازها با چه کسی جنگیدند؟ در خدمت کدام جبهه بودند؟ باورهایشان چه بود؟ بعد از مدت ها با اطلاق نام کهنه سرباز تمام مرزها فرو می ریزد، موضع ها عوض می شود و تنها نوستالوژی کهنه سربازی است که باقی می ماند و در تمام دنیا این گونه است.

 

مشهدعلی جوان روستایی در زمان حکومت فرقه دموکرات بعنوان سرباز فدایی، بهمراه نه سرباز دیگر لباس خدمت بر تن کرده بود. آنچه از منابع تاریخی بدست می آید سربازان وظیفه یا فدایی ها جزو ارتش دولتی به حساب نمی آمدند، ولی در خدمت حکومت وقت آذربایجان بودند. روایاتی بازگونشده زیر از یک کهنه سرباز که با اسناد تاریخی آن دوران مطابقت کامل دارد.

***

پدرجان ضمن معرفی خودتان از اتفاقات آن روزها برایمان تعریف کنید

اسم ام مشهد علی  89 یا 90 ساله هستم. در زمان حکومت فرقه دموکرات سرباز فدایی بودم. ما در روستای شیخدر آباد زندگی می کردیم. یادم می آید روسها با کامیون به میانه آمدند و بالای قافلانکوه و در روستای قره زیارت پرچم زدند. عصرهنگام بود که سه اسب سوار سرباز روسی به شیخدر آباد آمدند و دو درشکه نیز با خود بهمراه داشتند.از انبارهای روستائیان یونجه برداشتند و برای اسبهایشان بردند. روسها در ایستگاه راه آهن میانه می ماندند.

 

از حادثه بمباران میانه چیزی به یاد دارید؟

می گفتند که چند هواپیمای روسی در بالای ایستگاه راه آهن پرواز  و آنجا را بمباران کرده اند. فصل تابستان و زمان جمع آوری کاه از خرمن بود.وقتی مردم فهمیدند که می خواهند روستای ما  را نیز بمباران کنند،  از ترس به داخل دربند روستا فرار کردند. قارکله را بمباران کردند و حیوانات دوخانه تلف شدند. دو کودک 10 و 12 ساله نیز کشته شدند.روسها 6،5 ماه در میانه ماندند. ایران در محاکم جهانی صحبت هایی کرد که شوروی محکوم شد و از خاک ایران خارج شد.

 

از چگونگی سرباز شدنتان در آن دوران بگوئید

روسها که از ایران رفتند، پیشه وری و غلام یحیی از شوروی به تبریز رفتند و بعدها غلام یحیی به میانه آمد. عباسعلی پنبه ای در میانه نماینده حکومت آنها بود. گویا کسان دیگری هم با او بود. غلام یحیی در میانه سربازگیری می کرد.از تمامی دهات فدایی می گرفتند. قاضی ولی ، درین دره. از خود میانه هم نام نویسی کردند. اما ما که در شیخدرآباد بودیم و صدر آنجا مشهدی ملک بود.روزی به پدرم گفت: شما 4 پسر دارید.چرا اجازه نمی دهی یکی از آنها سرباز ما بشود. پدرم هم از روی ناچاری و ترس مرا به شهر فرستاد تا سرباز حکومت باشم.در آن سال 18 یا 19 سال داشتم.مجرد بودم.غلام یحیی، خان های روستاهای ایشلق و بالیسین را در پلدختر کشته بود. ما را هم به آنجا بردند و  اجساد مرده ها را دیدیم. پدر و پسری را از شکم به هم بسته و کشته بودند.4 ماه بعنوان سرباز فدایی در میانه ماندیم.بعد ما را به زنجان بردند.کلا 9 ماه خدمت کردیم. بجز شام و نهار پولی ندادند.عمر حکومتشان هم یک سال بود.

 

آیا در زمان  درگیری میان قشون ارتش دولت ایران و فدایی ها حضور داشتید؟

ماه محرم جنگ بین دولت و فدایی ها اتفاق افتاد.در قافلانکوه سنگر کنده بودند.ما هم در آنجا بودیم.وقتی قشون شاه می آمد، آدمهای غلام یحیی پل را منفجر کردند.در کنار پلدختر یک پل از آلماتور بود که الان نیز پابرجاست. در آن نیز دینامیت و چاشنی گذاشتند، اما قدرت تخریب آن را نداشت.ارتش شاه از آن پل عبور کرد. در هنگام اذان صبح فدایی ها فرار کردند. تفنگ های بسیاری در قافلانکوه ماندند.آنجا همه در حال فرار بودند. ما را نیز سوار کامیون ها کردند و به روستای آونلیق بردند.غلام یحیی در بالای خرمنی همه را به دور خود جمع کرده بود و برایشان صحبت میکرد. او می گفت: "اختیار از دست رفته است.ما به سوی شوروی فرار می کنیم.هر کس با ما می آید بیاید، هرکس نمی آید به خانه اش برود.هرکس جان خود را حفظ کند."

آن ها رفتند و ما به خانه هایمان برگشتیم.تفنگ هایمان را با خود به خانه آوردیم که بعدها دولتی آنها را گرفتند.دولت بعد از 24 ساعت همه را عفو کرد.

 

از سایر سربازانی که با شما در طول 9 ماه همراه بودند نامی بخاطر دارید؟

بله.دسته ما ده نفر بود. نه نفرمان مرده اند و فقط من زنده ام.نامهای آنها :عسگر، محمد، عبدالله ،باقر، حسن ، ابراهیم، محمدعلی و حسن بود.

 

 

و به امید اینکه کشور عزیزمان ایران دیگر هیچ گاه در طول تاریخ شاهد گستاخی بیگانگان نباشد که جوانان غیورش هیچ گاه چنین اجازه ای نخواهند داد.

 

 

 مصاحبه از رامین مهاجری

http://www.nasrnews.ir/News/tabid/243/ArticleID/27123

 

 

کانال تلگرامی صدای میانه اشتراک‌گذاری مستقیم این مطلب در تلگرام

نظر شما

۰۴/۵/۹ ۰۲:۳۷

سلام جناب عزت پور 

رکود اقتصادی نه بخاطر حکومت یک ساله ملی آذربایجان بلکه از دوران رضامیرپنج، حکومت پهلوی سیاست تمرکزگرایانه‌ای رو در پیش گرفت که به حاشیه‌نشینی استان‌های غیرمرکزی، به‌ویژه آذربایجان، انجامید. بر اساس اسناد بودجه‌ای دهه ۱۳۲۰ و ۱۳۳۰، سهم استان آذربایجان غربی و شرقی از بودجه‌های عمرانی کشور کمتر از ۵٪ بود، در حالی که جمعیت و نقش اقتصادی آن‌ها بسیار فراتر از این رقم بود. در سال ۱۳۲۱، نرخ بیکاری در مناطق شمال‌غرب ایران بیش از ۲ برابر میانگین کشوری گزارش شده بود (منبع: گزارش‌های مجلس شورای ملی، دوره چهاردهم). فقر و مهاجرت گسترده از روستاها به شهرها، نتیجه‌ی سال‌ها بی‌توجهی و عدم سرمایه‌گذاری صنعتی و زیربنایی بود. اینکه سالهاست چهره ضدمردمی و خدشه داری از حکومت پیشه وری برای عموم ترسیم کردند این از شرارت هواداران حکومت پهلوی ملعون هست.

۰۴/۵/۹ ۰۲:۳۰

کدام روس در آذر1325 در میانه بود؟ ذولفقاری اگر پایگاه مردمی و غیرت داشت از ترس فدایی ها به تهران فرار نمیکرد. 

۰۴/۴/۱۴ ۱۹:۵۵

محمودخان افشار ذوالفقاری سلطان زنجان با قشون خود به طرف میانه میرن وروس هارو تارو مار می کنند

۰۰/۴/۱۸ ۰۱:۲۰

با سلام خدمت آقای مهاجری
پدر من هم متولد سال1302شهر میانه محله قشلاق بود زمان غلام یحیی در ایستگاه راه آهن قهوه خانه داشت واز بمب باران شوروی و خلبانان دختر روس می گفت در آن موقع رکود اقتصادی زیاد بود وطبق تحریک فرقه دمکرات{توده)
وشوروی وتامین اسلحه به مردم باعث کشته شدن کارمندان دولتی {مالیه}در میانه و آذربایجان شدند غلام یحیی بعد از شکست /مردم و تعدادی از ارتشیان فریب خورده را رها کرد و پل تاریخی دختر را منهدم کردکه پیشروی ارتش ایران را بگیردو با کلی از غنایم که از دهات های بخصوص میانه جمع کرده بود به باکو فرار کرد

۹۳/۱۰/۲۸ ۱۱:۲۷
واقعا به پدر بزرگ خود افتخار می کنیم نه به خاطر اینکه تنها ،سرباز بوده بلکه ایشان همواره انسان بزرگی بوده و هستند.اقای مهاجری تشکر از زحمات شما...
۹۳/۱۰/۲۷ ۲۳:۰۸
آفرین برپدر بزرگ برایت عمر طولانی آرزو میکنم
۹۳/۱۰/۲۷ ۲۳:۰۶
عالی بود رامین جان مراقب باش سایت مرجع کپی پیست،مطلبت رو به اسم خودش منتشر نکنه
۹۳/۱۰/۲۷ ۲۲:۲۵
احسنت بر پدر بزرگ انشاالله سالیان سال زنده باشید واقعا لذت بردیم.
۹۳/۱۰/۲۷ ۱۷:۱۱
اقای مهاجری ممنون از شما
۹۳/۱۰/۲۷ ۰۸:۵۵
جناب آقای مهاجری ممنون از زحمات حضرتعالی
۹۳/۱۰/۲۶ ۲۲:۲۷
ماشالله حاجی خیلی سرحال مانده
۹۳/۱۰/۲۶ ۲۱:۳۸
یکطرفه به قاضی رفتید.اصلا جالب نبود مهاجری خان
۹۳/۱۰/۲۶ ۰۱:۲۳
سلام.اقای مهاجری از اینکه زحمت کشیدی ممنون..کاش ماهم رسانه تصویری داشتیم؟ خداخیرت بده...
۹۳/۱۰/۲۵ ۱۹:۱۵
واقعا قديميا سينه شون تاريخه بنده زادگاهم آچاچي است تقريبا از 55 سال قبل يادمه از ما قديميها كه اكثرا در قيد حيات نيستند از گذشته ها و دموكرات وقشون محمود خان ذوالفقاري (زنجان)كه بكمك دولت مركزي آمده بودند خيلي خاطرات تعريف كرده اند براي مردم روزهاي سختي بوداميدوارم هميشه يكدل ويكدست باشيم
۹۳/۱۰/۲۵ ۱۸:۵۶
افرین،بر مرد شیخدرابادی،فقط شیخدراباد.
۹۳/۱۰/۲۵ ۱۱:۵۱
شوروی گذشته به اندازه انگلیس کنونی به همان اندازه در زمان گذشته به ملت ما ظلم کرده
۹۳/۱۰/۲۵ ۱۰:۰۶
سربازی نوستالوژی تمام اجباری رفته هاست. پدر بزرگ یکی از دوستانم در یک نشست می گفت به اندازه 4 سال خاطره از سربازی دارد(البته با تعریف و سند ) ولی از مادر بزرگش شنیدم که فقط سه ماه و نیم خدمت کرده و چون زن و بچه داشته معاف شده است. والبته هنوز فاش شدن این راز به گوش پدر بزرگ نرسیده است و گرنه طلاق مادربزرگ 85 ساله حتمی است. جناب مهاجری منتظرابتکارات دیگر شما هستیم........
۹۳/۱۰/۲۵ ۰۹:۲۸
سلام به اقای مهاجری تشکر بابت این گزارش همشهریان استحضار دارندکزارشات اقای مهاجری اغلب جدیدوغافلگیرکننده است موضوعاتی کمترکسی سراغش میرودودرحال فراموشی است
۹۳/۱۰/۲۵ ۰۸:۴۴
دستت دردنکنه ، خیلی جالب بود .

اخبار روز