کد خبر: ۱۰۰۶
۱۵۵۱ بازدید
۱۲ دیدگاه (۱۲ تایید شده)

پیدا شدن نسخه خطی منحصر به فرد از دیوان اشعار ملامحمدباقرخلخالی کاغذکنانی

۱۳۸۸/۷/۲۱
۱۸:۱۳

بعد از سالها تحقیق و تفحص در مورد آثار و احوال شاعر بزرگ ولی گمنام کشورمان ملامحمدباقرخلخالی کاغذکنانی چند روز پیش نسخه ی خطی ارزشمندی از طرف یک مرد بزرگوار و فرهنگ دوست کاغذکنانی به دستم رسید. نسخه مذکور دیوان اشعار ملامحمدباقر خلخالی شامل غزلیات- قصیده- رباعی- ایضاله می باشد که توسط ابراهیم خان توکلی ملقب به دبیر رسایل خواهرزاده میرزا باقر(از مشاهیر به نام منطقه، اهل روستای قره بلاغ مدتی نماینده مردم بخش کاغذکنان در انجمن خلخال و بعدها رئیس شیرخورشید تبریز بود) رونوشت شده است. این نسخه 92 صفحه می باشد و خوشبختانه هیچ ورق افتادگی در این نسخه وجود ندارد و داری آغاز و پایان هم می باشد. در این کتاب علاوه بر غزلیات و قصاید یک نامه از طرف میرزا باقر به سید حسین قزوینی از علمای به نام قزوین و نامه ای هم به ملا ملک رشیدآبادی نوشته شده است. چند ماده تاریخی هم به مناسبتهای گوناگون وجود دارد  از جمله تاریخ وفات ناصرالدین شاه ، وفات  ملا یعقوب رشید آبادی خلخالی ملقب به مؤیدالعلماء و همچنین شعری در ماده تاریخ ساخت حمام در روستای قره بلاغ به دست میرزا رضای معین السلطنه از رجال دوره ناصرى (و. 1240- ف. 1313 ه.ق) -  در این کتاب دو قصیده عربی از محمد باقر در مدح استاد خود ملاعلی زنجانی(مؤسس حوزه علمیه زنجان) و اشعاری هم از مشاهیر کاغذکنان که از شاگردان میرزا باقر می باشند وجود دارد. چیزی که بیشتر از همه به جز زیبایی اشعار ترکی و فارسی میرزا باقر در این کتاب مشهود است. نقشی است که ایشان در منطقه ایفا می کرده به طوری که به علت حضور او در روستای قره بلاغ این روستا به مرکز فرهنگی و سیاسی و اقتصادی در منطقه تبدیل شده بود. مکتب دارالعلم محمد باقر خلخالی محل رجوع طلاب شهرهای مجاور و حتی فرهنگیان و سیاستمداران دربار ناصرالدین شاه بود یکی از رجال قاجار که به خاطر علاقه و احساسی که نسبت به بخش کاغذکنان و محمد باقر خلخالی داشته میرزاحسن خان پیرنیا (ملقب بهمشیرالدوله) سیاست‌مدار، تاریخدان و حقوق‌دان که چهار دوره نخست‌وزیر ایران در دوران حکومت احمد شاه بود و نویسنده کتاب تاریخ ایران باستان. او املاک زیادی در روستای قره بلاغ و روستاهای دیگر بخش کاغذکنان خریداری کرده بود آثار ویلای او در روستای قره بلاغ با نام آقالیخ تا چند سال پیش به جا مانده بود. در ادامه یک غزل ترکی و فارسی از دیوان اشعار محمدباقر خلخالی را می خوانیم.  

 

گل ای خسته جسمیمه جانان نسیم      اولان درد پنهانه درمان نسیم

گذر ائتگیلن کوی دلداره گئت                 من بیکسه ائیله احسان نسیم

یئتنده ایاقینه دوش اولگیلان                  یئریمه منیم یاره قوربان نسیم

سؤله ائتمه سین کاکلین شانه چون      اولور خسته گؤگلوم پریشان نسیم

فراقون اودی یاندیرور جانیمی                اگر اولمویا اشک ویران نسیم

گئجه گوندوزوم آیریلیقدان تمام              ایشیمدور غم و آه و افغان نسیم

کسوب طاقتیم لشگر غم منیم             ائدوب نقد عمریمی تالان نسیم

بو دعواده اثباته یوخ حاجتیم                 گؤزوم یاشیدور الده برهان نسیم

گلوب باقرا مطلبی ختم قیل                 سکوتی بو هنگامده حتم قیل

کی اولماز بو مطلب اؤلنجه تمام           سکوت اختیار ائتگلن والسّلام


صد هزارن مرده دل را بوی زلفت زنده کرد              اژدهای موسوی کار مسیحا می کند

 مالک الموتم مرا جانا به بالین است و لیک           جان به شوق مقدمت امروز و فردا می کند

هر یکی زان حلقه های طرّه مشکین تو               چشم حیران است بر رویت تماشا می کند

جهل زاهدبین که با قدّ تو رخسار تو                     آرزوی جنت المأوی و طوبی می کند

زاهدان شب را کنند احیا و لیکن ای نگار              مردگان را زلف شبرنگ تو احیا می کند

خال هندو چشم جادو زلف زنگی رخ فرنگ           زمره ی اسلام را این شیوه ترسا می کند

گر ببیند کافری محراب ابروی تو را                        بگسلد زنّار خود عزم مصلّی می کند

ای بسا دل در سر کویت پی دفع رقیب                 چون سگ کویت به شبها شور و غوغا می کند

هر چه دل گمگشته دزدش این زمان شد آشکار     شانه ی مشّاطه در زلف تو پیدا می کند

هر چه می خواهم که سرّ عشق را پنهان کنم       اشک چشمم روی زردم باز رسوا می کند

                    
                                                   یک صفحه از دیوان اشعار ملامحمدباقرخلخالی

            

 

 

کانال تلگرامی صدای میانه اشتراک‌گذاری مستقیم این مطلب در تلگرام

نظر شما

امکان درج دیدگاه برای این مطلب وجود ندارد.

۸۹/۹/۱۷ ۱۰:۳۱
باسلام من هم ازاهالى بخش كاغذكنان,روستاى كجل هستم .ازاشعارزيباى ملامحمدباقرخلخالى درسرودن شعرالهام كرفته ام،ايشان درشعر:تشويق برصبروعبادت نصيحتهاى زيبايى فرموده اند،مثلا:اطاعت رشته سين الدن جخارتما مسافرسن اغول آسوده ياتما، اوزون يول وارقباقداقيل تدارك سفراولسون سنه آخرمبارك . كجل روستايى تات زبان است،من براى حفظ زبان تاتى اشعارى سروده ام.ضمناكارآقاى مهدى لطفى رابسنديدم،وآماده هرنوع همكارى درباره زبان تاتى كجل كاغذكنان مى باشم.
۸۹/۸/۳۰ ۱۳:۲۸
با عرض سلام و خدا قوت خدمت برادر محترم جناب آقاي لطفي ، با خواندن نوشته تان خيلي خوشحال شدم زيرا بنده نيز علاقه زيادي به آثار مرحوم ملامحمد باقر(رض) دارم و بدون اغراق ثعلبيه ايشان را مي توان شبيه مثنوي مولوي در حجم كم دانست ولي دو نسخه از ثعلبيه چاپي نزد بنده هست كه هردو متاسفانه غلطهاي چاپي زيادي دارند؛ خواهشمند است در صورت امكان چاپ جديد زيرنظر يك عالم آشنا به ادبيات همراه با تعليقات چاپ شود؛ بنده نيز حاضر به همكاري در اين باره هستم e832saffari@yahoo.com
۸۹/۷/۷ ۱۰:۰۰
گسست مرزهای سیاسی بین انسانها و نسبتهایشان فاصله نمی اندازد.ما مردم خلخال شما را همچنان خلخالی میدانیم و امید آن داریم پیوندها با رفت و آمدهای بیشتر همچون سابق نه با پیوستن مرزها (که صد البته از مدتها قبل خود کاغذکنان در حد یک شهرستان مستقل است) خلخال و کاغذکنان را پیوندی پایدار زند.ریشه ی پیوند مردمان خلخال و دیار کاغذکنان ابر مردانی همچون ملا محمد باقر خلخالیست که لبریز از فنون معرفت بود. .................................. صدای میانه: البته یکی از مشکلات اصلی کاغذکنانی ها نداشتن مسیر مناسب برای خلخال بوده و از قدیم ارتباط کاری یا پزشکی و ... با خلخال نداشته اند و از میانه و زنجان برای انجام امور خود استفاده می کرده اند. مثلاً مدتی که همین ملامحمدباقر خلخالی در زنجام ماند خیلی بیشتر از شهر خلخال بوده است.
۸۹/۶/۲۷ ۰۹:۵۸
ضمن عرض خسته نباشید از این که برای دبار وزادگاه خود احساس مسئولیت میکنید بسیار خوشحالم و برایتان ارزوی موفقیت می کنم . habib_shahagin@yahoo.com
۸۹/۳/۲۴ ۰۸:۵۸
در یک جا دیدم بیوک چمن تختامش را اوزون چمن زدید لطفا تصحیح فرمائید
۸۹/۳/۱۸ ۰۹:۰۲
خیلی خوشحال شده و به فکر فرو رفتم که چه کاری از دستم بر خواهد آمد که برای کاغذ کنان انجام دهم چون دو سال در قره بلاغ درس خواندم اگر کمکی خواستید در خدمت در زمینه تحقیق و پژوهش دوست داشتم در زمینه آب گرم یا کوههای نزدیک آغکند و یا ... می نوشتید
۸۸/۷/۲۶ ۲۳:۱۷
با تشکر از دوستانی که با نظراتشان حقیر را شرمنده خود کرده اند . در جواب آقای نوری باید عرض شود کاغذکنان قبل از حمله مغول ولایت مستقلی از ولایات آذربایجان با حاکمان مقتدر و سرداران دلیر بود. حمدالله مستوفی نویسنده و تاریخ نگار معروف سده هشتم در کتاب نزه القلوب دزآباد علیا و هردقان را هم از توابع کاغذکنان یاد کرده است . در زمان صفویه با تغیراتی که در تقسیمات کشوری رخ داد بخش کاغذکنان که منطقه وسیعی از 7 کیلومتری شهر میانه تا 40 کیلومتری شهر زنجان را شامل می شد به همراه مناطق شمالی رودخانه قزل اوزن ولایتی را به نام خلخال تشکیل می دهند در دوران صفویه ولایت خلخال تحت نفوذ خوانین سعدلو که مرکز حکومت آنها کاغذکنان بود قرار داشت. در دوره قاجار به علت تضعیف قدرت سعدلوها بزرگان و علمای قصبه هیرو آباد (شهرخلخال کنونی) با مراجعه به پایتخت درخواست یک حاکم برای خلخال می کنند و به علت ضعف سعدلو با این درخواست موافق شده و حاکمی همراه آنهابه هیروآباد می آید مردم هم کل هیروآباد(خلخال) را به مبلغ 700 تومان از سعدلوها خریده و بین خود تقسیم می کنند. از آن تاریخ هیروآباد مرکز شهرستان خلخال می شود. در سال 1358 شهر هیروآباد به خلخال تغییر نام می دهد و بخش کاغذکنان هم از این شهرستان جدا و به شهرستان میانه الحاق می شود. طبیعی است به خاطر اینکه محمد باقر خلخالی در زمانی می زیسته که بخش کاغذکنان هم جزئی از خلخال بوده با این پسوند شناخته شود. او در کتابی که به خط خود نوشته شده اسم خود را محمدباقرخلخالی قرابلاغی می نویسد.
۸۸/۷/۲۴ ۰۰:۱۲
سلام آقای لطفی از زحماتی که برای تاریخ و پیشرفت بخش کاغذکنان می کشید به شخصه خیلی تشکر می کنم آقای لطفی کاش شما بیست سی سال پیش بودید تا وضع منطقه ما به این شکل نباشد. کاغذکنان به وجود جوانهایی مثل شما همیشه افتخار می کند امیدواریم موفق باشید. در ضمن تابستان به امامزاده سلطان محمد روستای اولیاجه رفته بودم زیارتاتنامه ای که برای آنجا درست کرده بودید را هم دیدم خیلی قشنگ بود.
۸۸/۷/۲۳ ۱۱:۴۶
عالیه ولی کاش یک زندگینامه هم از ملامحمدباقرخلخالی می نوشتید و اگر او کاغذکنانی می باشد پس چرا خلخالی می خوانند. با تشکر
۸۸/۷/۲۲ ۰۰:۴۳
واقعا خوشحال شدم از این که می بینم جوانان شهرستان میانه دنبال کارهای فرهنگی هستند _ کار بسیار ارزنده ایست امیدوارم موفق باشید
۸۸/۷/۲۱ ۲۳:۱۱
خدمت جناب آقای بهمنش باید عرض شود این شخص بی نام خودش دوست ندارد که اسمش نام برده شود و بنا به دلایلی که برای خود دارد از جمله مراجعه عده ای برای دیدن کتاب و شاید ایجاد مزاحمت و.... و یا حداقل تا زمان انتشار کتاب . در ضمن حقیر به علت حس وطن دوستی چند سالی هست که دنبال آثار و اسناد در مورد تاریخ کاغذکنان و مشاهیر منطقه هستم و برای پیدا کردن یک کتاب یا سندی باید جستجو کرد و این طوری نیست که یک کتاب را یک شبه دو دستی بیاورند و تحویل شما دهند اگر این طوری بود قبل از ما به کتابخانه و محققان دیگر می دادند. فکر می کنید برای چه مشاهیر منطقه ما گمنام مانده اند برای اینکه آثارشان چاپ و منتشر نشده و درهیچ کتاب یا منبع دیگری به آنها اشاره نشده ، به خاطر اینکه اطلاعات و آثارشان دست عده ای بی فرهنک مخفی شده و اگر کسی سراغشان رود خودشان را به بی اطلاعی می زنند. پیدا کردن سرنخ در مورد اینکه اثری دست یک بنده خدایی باشد بعد از کلی رفت و آمد حاضر به همکاری شود چند سالی زمان می برد.آقای مهندس نائبی بهتر از همه در جریان کارهستند و بهتر می دانند که به دست آوردن یک نسخه از دست بعضیها یعنی چه.
۸۸/۷/۲۱ ۲۰:۲۴
متوجه نشدم. ایشان می گویند: بعد از سالها تحقیق و تفحص در آثار ملامحمدباقر خلخالی نسخه ای ارزشمند از دست مردی (بی نام) بدستم رسید. آیا آن مرد تحقیق و تغحص کرد و نسخه را پیدا کرد یا نویسنده تحقیق و تفحص کرده و یکی دیگر آنرا برایش آورده. اگر چنین است چه ربطی به تحقیق و تفحص نویسنده دارد. ضمناً اگر آن مرد شریف چنین کتاب ارزشمندی را به نویسنده مقاله داده است آیا شایسته نبود نام ایشان را هم می بردیم؟ لطفا توضیح دهید. من که گیج شدم.

اخبار روز