پست قبلی ام خیلی طولانی بود ولی این کوتاهست. خودم می دانم تکراری است و طاقت خواننده طاق می شود.
در این مدتی که بنزین یک و نیم و سه برابر شد و چندین جایگاه را آتش زدیم و در روز گرانی با ماشین دو میلیارد تومانی سه ساعت در صف بنزین ماندیم تا شاید 30 هزار تومان کاسب شویم! کتاب 4 تا 5 برابر شد ولی هرگز به کتابفروشی ها هجوم نبردیم. احساس می کنم اگر وارون می شد همه چیز درست می شد.
اگر از ترس گران شدن کتاب، چندین جلد کتاب می خریدیم و می خواندیم، شاید به این نتیجه می رسیدیم که هجوم بی رویه به هر کالایی اعم از سیر و پیاز و شکر، قیمت آنرا چندین برابر می کند. آنگاه آن دلال پیاز و سیب زمینی به درآمد افسانه ای می رسد درحالیکه شعورش به اندازه پولش رشد نکرده. آنگاه با ماشین میلیاردی در خیابانها جولان می دهد و کلاه سایه بانی اش را برعکس می پوشد و شاید از آویز شیشه عقب می آویزد تا به شعور من و تو بخندد.