کد خبر: ۵۷۰۰
۵۰۷۸ بازدید
۳۴ دیدگاه (۳۴ تایید شده)

گفتاری پیرامون زبان و گویش منطقه میانه

۱۳۹۱/۱/۲۱
۲۱:۴۵

 

 

 

گفتار کوتاه حاضر برگرفته از سالها تحقیق اینجانب پیرامون فولکلور منطقه میانه است که از میان انبوه بحث فولکلور تنها به گویش شناسی اشاره می کنم.

در این مجال کوتاه و حوصله اندک تنها گریزی به بحث مربوط به گویش شناسی میانه می زنیم چرا که بحث پیرامون گویش شناسی شهرستان میانه بسیار گسترده و در حد لااقل یک پایان نامه کارشناسی ارشد است.

در این قسمت تنها برای آشنایی با تعدادی از این قوانین گویشی میانه به 10 مورد از این قوانین اشاره کوتاه می کنم. درحالیکه خود این 10 مورد می تواند گسترده تر بحث شود و دهها مورد دیگر از این اصول حاکم بر لهجه میانه شرح شود.

بحث تکمیلی پیرامون گویش میانه را در بخش ششم از کتاب میانه  به نام فولکلور میانه آورده ام.

زبان شهرستان ميانه و تمام آباديهاي آن ـ صرفنظر از قدمت و سابقة آن ـ تركي است. زبان تركي داراي تاريخ بيش از هفت هزار ساله در جهان است كه داراي گويشهاي مختلف آذري ، استانبولي ، تركمني ، ازبكي ، ياقوتي ، چاووشي ، اويغوري ، چيني ، قرقيزي ، آلبانيائي ، بلغارستاني و ... هستند. آنها از شرق آسيا تا اروپا و حتي آمريكا گسترانيده شده اند و مجموعاً 360 ميليون نفر از جمعيت دنيا را تشكيل مي دهند كه بعد از زبانهاي چيني ، هندي ، انگليسي و اسپانيائي و بالاتر از زبانهاي عربي و فارسي بعنوان پنجمين جمعيت دنيا محسوب مي شوند. در جهان اسلام نيز زبان تركي با 300 ميليون نفر متكلم ، بيشترين تعداد حتي بالاتر از زبان عربي قرار دارد. بعد از زبان تركي ، زبانهاي عربي ، اردو و فارسي بيشترين تعداد مسلمانان را تشكيل مي دهند. در ايران نيز بيش از 30 ميليون نفر ترك زبان در تهران ، البرز ، آذربايجان شرقي ، آذربایجان غربی ، اردبيل ، همدان ، زنجان ، قزوين ،خراسان ، فارس ، خوزستان و ديگر نقاط ايران بصورت پيوسته يا پراكنده زندگي مي كنند.

از نظر زبانشناسان ، زبان تركي زبانيست شكرين ، بغايت زيبا و دلنشين و اصيل و قانونمند با ريشه اي هزاران ساله. تمام قواعد و گرامر اين زبان هنري و شكري موزون و مبتني بر ملودي است تا جائيكه بعضي زبانشناسان ، اختراع آنرا فوق بشري و اعجاز گونه و اعجاب انگيز خوانده اند. زبانشناس نامي ، Man Muller ، انگشت به دهان از عظمت فوق بشري زبان تركي ، چنين سخن مي راند: «زمانيكه ما زبان تركي را با دقت و موشكافانه مي آموزيم با معجزه اي روبرو مي شويم كه خرد انساني در عرصة زبان آنرا آفريده است». Herman Vanbery از نظر زيبائي و كمال ، جايگاه آنرا بالاتر از زبان عربي مي داند.

زبان تركي و يا به بيان كلي ، زبانهاي اورال ـ آلتاي در تقسيم بندي زبانهاي دنيا يكي از خانواده هاي گسترده و متنوع را در كنار خانوادة زبانهاي هند و اروپائي تشكيل مي دهند. زبان تركي ـ صرفنظر از انواع گويشهاي آن ـ جزو زبانهاي كوتاه صائت التصاقي است. اين زبان مانند زبانهاي هند و اروپائي به قسمتهاي جزئي تر تقسيم مي شود. يكي از آنها زبان تركي با گويش آذربایجانی است.

در زیرمجموعه زبان ترکی آذربایجانی ، گویش های مختلفی خلق شده است که یکی از آنها گویش خاص منطقه میانه است . هيچ گويشي در زبانهای دنیا خالي از اشكال و ايراد نيست. گويش هر شهري ، نقايصي دارد كه بين آن گويش و زبان استاندارد فاصله مي اندازد ، ولي به جرأت مي توان گفت كه گويش ميانه نسبت به گويش بقيه شهرهاي آذربايجان ، به زبان استاندارد نزديكتر است. رعايت قوانين ملوديك و آوائي تركي در گويش ميانه نسبت به گويش تبريز بسيار بيشتر است.

گويش ميانه داراي ساختار خاص است كه از قوانين مخصوص تبعيت مي كند و كشف آنها مي تواند جالب باشد که در ادامه به 10 مورد از قوانین گویشی محال میانه اشاره می کنم:

 

تركيب دو كلمة ثقيل و خفيف در گویش میانه

در گويش ميانه گاهي حتي دو كلمة مستقل از هم از همديگر تأثير مي پذيرند و بر زيبائي هارمونيكي اين گويش مي افزايند. مثلاَ از تركيب بو (اين) و گون(روز) بجاي اينكه به «بوگون» برسيم ، به «بوگون» يا «بويون» مي رسيم. به همين ترتيب: بوروسوگون(او بيريسي گون) ، او‏ْجوُر(اوْجور) ، بي ايل (بو ايل) ، ناوار(نه وار) ، نوخوش(ناخوش) ، آراز(ارآز)

 

حذف التقاء ساكنين

در زبان تركي بخاطر روان بودن و ملوديك بودن زبان ، نمي توان مانند زبانهاي ديگر دو ساكن در كنار هم را مشاهده كرد. حتي كلمات دخيل فارسي و عربي نيز بالاجبار بايد در اين قاعده گنجانده شوند. مردم در دور افتاده ترين نقاط ميانه هم ناخودآگاه اين قاعده را رعايت مي كنند و مي گويند: نذير آشي(نذر آشي) ، فيطير بايرامي(فطر بايرامي)، ظولوم(ظولم) ، عؤمور(عؤمر) ، عاغيل(عقل) ، فيليم(فيلم) ، شه هر(شهر) ، سطير(سطر) ، سطيل(سطل) ، عاييب (عئيب).

 

كلمات دخيل داراي خ ـ ق ـ غ

چون در زبان تركي كلماتي كه داراي يكي از حروف خ ـ ق ـ غ باشند ، حتماً بايد با تركيبات ثقيل آورده شوند(مانند قاز ، اوغلان ، آخماق) ، در گويش ميانه كلمات دخيل نيز به اين قاعده درمي آيند. مانند: خالق(خلق) ، عاغيل(عقل) ، آخماق(احمق). در کمتر گویشی از آذربایجان شاهد هستیم که این قاعده را که منطبق بر استانداردهای زبان ترکی است رعایت کنند مثلاً در میانه می گویند: "قایناماق ـ قاییتماق" ولی در شهرستان های دیگر می گویند: "قئینه ماق ـ قئییتماق" و یا می گویند: "قیننه ماق ـ قییتماق"

 

تبديل غ به ق در ابتداي كلمه

چون در تركي حرف غ نمي تواند در ابتداي كلمه بيآيد ، كلمات عربي و فارسي كه ابتداي آنها غ است ، در گويش ميانه به قاف تبديل مي شوند. مانند: قوصه(غصه) ، قم(غم) ، قار(غار) ، قدير(غدير)

 

ابدال حروف

در قاعده ابدال ‏، يك حرف به حرف ديگري تبديل مي شود. عده اي از آنها كاملاً مطابق با زبان نوشتاري است اما عده اي نيز حاصل گويش عامه مردم است. هرچه هست ‏، ابدال براي سهولت در مكالمه بوجود آمده است و جز آن دليل ديگري ندارد. اين قاعده كم و بيش در زبان فارسي خصوصاً در زبان عربي نيز اعمال مي شود كه در جاي خود اشاره خواهد شد. تبديل حروف به يكديگر بسيار متنوع و گسترده است. اصلاً بناي زبان تركي بر طبيعت و راحتي مكالمه است و هيچ نوع مشقت و سختي در تلفظ كلمات نبايد در آن باشد ، حتي التقاي دو سكون. از ابدالهاي جا افتاده و شايعي كه در گويش ميانه (و گاهي در زبان نوشتاري) شنيده مي شود ، مي توان به موارد زير اشاره داشت:

(ابدال گ به ي) : اگر قبل از «گ» حرف صدادار بيايد ‏، به «ي» تبديل مي شود. مانند: دويو(دوگو) ، دويمه (دوگمه) ، دييرمان(دگيرمان) ، ديرلي(دگرلي) ، ايري(اگري) ، ديمك(دگمك). همچنين اگر انتهاي كلمه اي كاف باشد (چؤرك)و با پسوند صدادار(ايم) تركيب شود ‏، ابتدا كاف به گاف تبديل شده سپس طبق همين قاعده به ياء تبديل مي شود: چؤره ك← چؤره گيم← چؤره ييم.

(ابدال ق به غ) : قاف بين دو حرف صدادار به غين تبديل مي شود. مانند: اوتاق ← اوتاقيم ← اوتاغيم.

(ابدال ب به و) (و بالعكس): ماوال (مابال) ، بفات (وفات) ، بار (وار) ، بفا (وفا)

(ابدال د به چ/ج) : چؤنمك(دؤنمك) ، جيغال(ديغال) ، چئويرمك(دئويرمك) ، صبحه جك(صبحه دك)

(ابدال ب به پ) : پيشيرمك (بيشيرمك) ، پيچاق(بيچاق) ، پوزماق(بوزماق) ، پؤهروز(بهروز)

ابدال ب به م) (و بالعكس) : من (بن) ، مين(بين) ، حامبال(حاممال) ، مونو(بونو) ، مونجا(بونجا)

ابدال د به ت ) (و بالعكس): داش(تاش) ، داراق(تاراق) ، توتماق(دوتماق) ، توشمك(دوشمك) ، تير(دير) ، تيكمك(ديكمك) ، چادير(چاتير) ، دوز(توز)

(ابدال س به ز) : خوروز(خوروس) ، عكيز(عكيس) ، نرگيز(نرگيس) ، فرنگيز(فرنگيس) ، زيغيزچين (سيغيرچين) ، زؤهراب(سؤهراب)

ابدال غ به و) : يوووز(يوغوز) ، اووما آش(اوغما آش) ، دووز(دوغوز)

 

توالي آواها

در گويش ميانه ‏، آواهاي يك كلمه نمي توانند اتفاقي يا سليقه اي بيآيند. آواهاي اول ، وسط يا انتهاي كلمه كاملاً قانونمند و اجباري هستند. آواهاي «ائـ ، اوْ ، اؤ» تنها در ابتداي كلمه مي توانند بيآيند. درحاليكه بقيه آواها در همه جاي كلمه مي توانند باشند. علاوه بر اين ، بسته به آواي ابتداي كلمه ، آواهاي بعدي اجباري مي شوند و اينكار نه تنها قانونمندي ريز تركي را مي رساند بلكه يكي از هزاران دليل ملوديك بودن و دلنشين بودن آنرا اثبات مي كند.

 

جابجائي حروف

در قاعده جابجائي حروف ، دو حرف جاي خود را بدون دليل و تنها براي راحتي تلفظ باهم عوض مي كنند. اين قاعده گاهي جاي خود را به زبان نوشتاري نيز باز مي كند. حتي كلمات دخيل عربي و فارسي نيز گاهي در قالب اين قاعده رنگ و بوي تركي به خود مي گيرند. جابجائي حروف در گويش ميانه اتفاقي و سليقه اي نيست بلكه از قانون تبعيت مي كند و غالباً يكي از حالات زير مي باشد:

(جابجایی ب/پ با ر) : تورپاق(توپراق) ، يارپاق(ياپراق) ، توربا(توبرا) ، كؤرپو(كؤپرو) ، كيربيت (كيبريت) ، تربيز(تبريز) ، صرب ائله (صبر ائله)

(جابجایی گ با ر) : اؤرگنمك(اؤگرنمك) ، ايرگنمك(ايگرنمك)

(جابجایی ك/گ با س): اؤسگورمك(اؤگسورمك)،ديسكينمك(ديكسينمك)،اسكيك(اكسيك)

(جابجایی س با ت) : توستو(توتسو) ، ياستيق(ياتسيق) ، دوستاق(دوتساق)

 

اسقاط

در گويش ميانه ، كاف و گاهي قاف از انتهاي كلمه مي افتد. جاي آنرا يا حرف هاء پر مي كند و يا بي جانشين مي ماند. مانند: چؤره(چؤرك) ، كؤمه(كؤمك) ، اؤرتو(اؤرتوك) ، آيدا(آيداق)

 

تشديد

اگر دو حرف همجنس در كنار هم آمده و اولي ساكن باشد ، تشديد آن حرف رخ مي دهد. اين قاعده در تمام زبانهاي دنيا حاكم است اما در تركي دامنه آن بسيار گسترده است. چراكه علاوه بر حروف همجنس ، حروف مشابه نيز در اين قانون مي گنجند. مانند: قيسسا ، ساققال ، چاققال ، دوققوز ، سككيز (سكگيز) ، ائششك (ائشكك) ، گئششئت(گئچ گئت) ، قاششئت(قاچ گئت)

 

اضعاف

گاهی جهت سهولت تکلم در گویش میانه کلمات دخیل از زبانهای دیگر را ترکیزه می کنند. مثلاً "ای" در ابتدای کلمات مقدم به "ر" یا "ش" می آورند. مانند

مبتدی به "ر" : ايرضا(رضا) ، ايرحم(رحم) ، اوروس(روس) ، اوروف(روح)

مبتدی به "ش" : ايشنبه(شنبه) ، ايشكنجه(شكنجه) ، ايشكم(شكم)

گاهی نیز اگر کلمه با "آ" آغاز شود پیش از آن "هـ" می آید مانند: هاچار (آچار) ، هاچا(آچا) ، هؤرمك(اؤرمك) ، هوركمك(اوركمك)

 

 

کانال تلگرامی صدای میانه اشتراک‌گذاری مستقیم این مطلب در تلگرام

نظر شما

۹۱/۲/۳ ۱۱:۴۸
[quote name="دکتر اسماعیل انصاری"]
...
من بارها از زبان مادر مرحومه ام شنیدم که میگفت: هاوا چوخ تونّوه دی. تونّوه باید همان تونّوک باشد ولی معنایش چیست؟ همچنین رعد و برق را علاوه بر ایلدیریم ، گورشاد می گفت. آیا گورشاد ترکی است؟[/quote]
توننوه همان تونلوك است همچنانكه گونلوك (آفتابي) را گوننوك تلفظ مي كنيم.
تون يعني تاريكي مطلق كه حتي يك روزنه روشنايي نيز وجود ندارد. براي همين در تركي كهن قبر را تون مي گويند و در تركي "گور به گور شده" را "تون به تون دوشموش!" مي گويند. اگر در جايي فوج جمعيت باشد و مزدحم شود، آنرا نيز تونلوك مي گويند. اگر هوا بسيار سنگين و ابري باشد ولي هنوز باران نيآمده باشد آنرا نيز "تونلوك هوا" گويند. يا در جايي مي گوييم: چؤرك خانا چوخ تونلوك دو ، عابربانكلار يارانه يه گؤره چوخ تونلوك دو!
در مورد گورشاد و گورشات من استنباط مي كنم در اصل گورشاق باشد ولي در هيچ نسخه كهني چنين واژه اي نديده ام.
گور كه در تركي به معناي قوي ، قدرتمند و پرفشار است مانند: چوخ گورلو سو دو ، بتر گور ياغيش ياغدي ، گور سس گلدي ، گورولتو ، گورولده مك و الخ!
شاق در تركي همان صداي شق شق است مانند شاقيلداماق ، شاقْيلتي ، بولود شاققا چالدي.
با اين وصف مي توان استنباط كرد گورشاد همان گورشاق است به معناي صداي مهيب.
مجدداً تاكيد مي كنم در هيچ نسخه تركي گورشاق نديده ام.
[quote name="محمدصادق نائبی"]
در نسخ کهن صورت اصلی "بنجوق" بصورت "بونجوق" و "بویونجوق" آمده که "بویون" گردن است و "جوق" پسوند که به نهایتاً به معنای وسیله ای است که بر گردن آویزند. اسناد و مدارک قدیمیان مانند یک پلاک روی گردن و سینه افراد و یا روی نوشته ها (مانند سرب اسناد) آویخته می شد. زینت زنان مانند گردنبند امروزی نیز بویونجوق یا بونجوق نامیده می شد. بنا بر همین قاعده ابدال ، بویونجوق به بونجوق و آنهم به مونجوق و مینجوق و مینجیق تبدیل شد و ملاحظه می کنید که نه تنها غرابت معنایی ندارند بلکه عین هم هستند. بنجق یا بنجوق های کنونی نیز برگرفته از همان سندها و آویزه های کهن ترکی هستند.[/quote]
آقای نائبی با تشکر از پاسختان ، آنقدر روان ، مدلّل و متقن پاسخ می دهید که آدم دوست دارد تمام نادانسته های زبان مادری اش را از شما سئوال کند. ای کاش هرچه در طول سالها از ذهن من می گذرد یادداشت بکنم تا سئوال کنم. من بارها از زبان مادر مرحومه ام شنیدم که میگفت: هاوا چوخ تونّوه دی. تونّوه باید همان تونّوک باشد ولی معنایش چیست؟ همچنین رعد و برق را علاوه بر ایلدیریم ، گورشاد می گفت. آیا گورشاد ترکی است؟
۹۱/۲/۱ ۱۷:۵۸
[quote name="دکتر اسماعیل انصاری"]از خواندن کامنتهای جدید و پاسخ های علمی خیلی سود بردم. سئوالی برایم پیش آمد که با دیدن ابدال میم به ب در ذهنم آمد. آقای نائبی منجوق و بنجوق در فارسی از ترکی رفته است. آیا می توان احتمال داد منجوق همان بنجوق است؟ البته از نظر معتی بعید است چنین اتفاقی بیافتد.[/quote]
در نسخ کهن صورت اصلی "بنجوق" بصورت "بونجوق" و "بویونجوق" آمده که "بویون" گردن است و "جوق" پسوند که به نهایتاً به معنای وسیله ای است که بر گردن آویزند. اسناد و مدارک قدیمیان مانند یک پلاک روی گردن و سینه افراد و یا روی نوشته ها (مانند سرب اسناد) آویخته می شد. زینت زنان مانند گردنبند امروزی نیز بویونجوق یا بونجوق نامیده می شد. بنا بر همین قاعده ابدال ، بویونجوق به بونجوق و آنهم به مونجوق و مینجوق و مینجیق تبدیل شد و ملاحظه می کنید که نه تنها غرابت معنایی ندارند بلکه عین هم هستند. بنجق یا بنجوق های کنونی نیز برگرفته از همان سندها و آویزه های کهن ترکی هستند.
از خواندن کامنتهای جدید و پاسخ های علمی خیلی سود بردم. سئوالی برایم پیش آمد که با دیدن ابدال میم به ب در ذهنم آمد. آقای نائبی منجوق و بنجوق در فارسی از ترکی رفته است. آیا می توان احتمال داد منجوق همان بنجوق است؟ البته از نظر معتی بعید است چنین اتفاقی بیافتد.
۹۱/۱/۳۱ ۰۶:۰۵
[quote name="سینا میانه"]

من عذرخواهی می کنم حسن جان مستفیذ به این ذال صحیح است نائبی جان من تازه دارم می خونم ببینم چه خبره اینجا چقدر مطالب جالب یک جا جمع شده اند[/quote]
قاش دوزتمه دن ويردين گؤزون چيخارتدون!
مستفيض يعني فيض و بهره آپارماخ! :zzz :-)
۹۱/۱/۳۱ ۰۵:۳۲
[quote name="حسن سويني"]از تحقیقات ارزشمند جناب مهندس نائبی بسيار لذت بردم اميدوارم همچنان دوستداران ادبيات آذري رامستفيض گردانند.[/quote]

من عذرخواهی می کنم حسن جان مستفیذ به این ذال صحیح است نائبی جان من تازه دارم می خونم ببینم چه خبره اینجا چقدر مطالب جالب یک جا جمع شده اند
۹۱/۱/۳۱ ۰۵:۲۹
[quote name="محمدصادق نائبی"]
بجای جرات داشتن کافیست با ریاضی ابتدایی آشنا باشیم. جمعیت کدام زبان در جهان اسلام بیشتر است؟ :
الف ـ 50 میلیون نفر فارسی زبان
ب ـ 220 میلیون نفر عربی زبان
ج ـ 300 میلیون نفر ترکی زبان[/quote]
آقای نابی عزیز کمی هم جهانگردی فرمایید فقط 300 میلیون مسلمان همشهری (از لحاظ زبان و گویش) در کشور چین وجود دارد البته اگه تشریف بردین کمی هم غذا با خودتون ببرید اونجا کمی غداهاشون بد مزه است عزت عالی زیاد ریاضی دان عزیز
۹۱/۱/۳۱ ۰۵:۲۴
آقای نائبی عزیز
4 پنج تا لغات به زبان مادری بلد هستیم با خواندن این مطلب همه رو قاطی کردیم اجازه بدین همچنان اوز دیلیمیز دانشاخ. چوخ باغشیشلیاسوز افندی (البیر معادل ؟؟؟دیر)
[quote name="محمدصادق نائبی"]
قارداش ، كاداش و آركاداش هيچ ربطي به هم ندارند. "داش" در تركي پسوندي در معناي "هم" است.
[list][*]"[u][b]قارداش[/b][/u]" در اصل "قارينداش" است يعني "هم شكم". يعني دو برادر كه از يك مادر هستند. چنانكه مولوي مي گويد:
[u]اگر گئي دور قارينداش يوخسا ياووز[/u]
[u]اوزون يولدا سنه اول دور قيلاووز[/u]
(اگر خوب است برادرت يا بد
در راه طولاني اوست كه همراه توست)[/list]
[list][*]"[u][b]كاداش[/b][/u]" يا همان "قاداش" در اصل "قاغاداش" است يعني "هم پدر" چراكه "قاغا" قديماً به معناي پدر و اخيراً به معناي برادر بزرگتر بوده است و توسط تركان قشقايي بصورت "كاكا" بين شيرازي ها متواتر شده است. كاداش يعني دو برادر كه از يك پدر هستند. درهرصورت هم قارداش و هم قاداش هر دو به معناي برادر هستند اما در اصل يكي از مادر نام برگرفته و ديگري از پدر.[/list]
[list][*]"[u][b]آركاداش[/b][/u]" در اصل همان "آرخاداش" است كه "آرخا" شانه و دوش را گويند و آرخاداش يعني همدوش و همراه كه اكنون به معناي دوست به كار مي رود.[/list][/quote]
۹۱/۱/۲۹ ۱۰:۰۵
[quote name="نصیری"]آلقیشلار اولسون اردملی اوستادیمیز نایبی بیه بئله آراشدیرمالارینیز بیزیم مییانایا قارلارغی اولاجاق. سیزه جان ساغلیغی دیله ییرم.
منجه سیزدن بیر یادیمدان چیماز سورغومو سوروم. ایناملییام منه دوشونجه لی بیر جاواب وئره جکسینیز:
بیزیم بو اوشاقلیق اویونلاریمیزدان بیری کیلینج آغاج ایدی. من ایندییه جک بیلمه میشم کیلینج نه اولا بیلر؟[/quote]
"كيلينج" ، "قيلينج"ين اينجه لنميشيدي نئجه كي "دؤگمك" ، "توخماق"ين اينجه اولموشودو. "[b]قيلينج ـ آغاج[/b]" يعني بيرينين الينده قيلينج اولا و باشقاسي آغاج ووراندا ، قيلينجلا او آغاجي دوتا (ياخود كسه). البت اويوندا ايندي آغاجي ووروب و باشقاسي ال ايله اونو دوتور.
۹۱/۱/۲۹ ۰۴:۱۷
از تحقیقات ارزشمند جناب مهندس نائبی بسيار لذت بردم اميدوارم همچنان دوستداران ادبيات آذري رامستفيض گردانند.
۹۱/۱/۲۸ ۱۷:۴۸
آلقیشلار اولسون اردملی اوستادیمیز نایبی بیه بئله آراشدیرمالارینیز بیزیم مییانایا قارلارغی اولاجاق. سیزه جان ساغلیغی دیله ییرم.
منجه سیزدن بیر یادیمدان چیماز سورغومو سوروم. ایناملییام منه دوشونجه لی بیر جاواب وئره جکسینیز:
بیزیم بو اوشاقلیق اویونلاریمیزدان بیری کیلینج آغاج ایدی. من ایندییه جک بیلمه میشم کیلینج نه اولا بیلر؟
۹۱/۱/۲۸ ۰۳:۵۸
[quote name="دكتر سبحان ناصري"]
آقای نائبی آیا شما در مورد لغت قارداش اطلاعاتی دارید؟ چرا استانبولی ها کاداش یا قاداش می گویند و ما قارداش؟ چرا حرف ر از وسط کلمه باید بیافتد؟ آرکاداش هم می گویند. آر در اول کاداش برای چیست؟[/quote]
قارداش ، كاداش و آركاداش هيچ ربطي به هم ندارند. "داش" در تركي پسوندي در معناي "هم" است.
[list][*]"[u][b]قارداش[/b][/u]" در اصل "قارينداش" است يعني "هم شكم". يعني دو برادر كه از يك مادر هستند. چنانكه مولوي مي گويد:
[u]اگر گئي دور قارينداش يوخسا ياووز[/u]
[u]اوزون يولدا سنه اول دور قيلاووز[/u]
(اگر خوب است برادرت يا بد
در راه طولاني اوست كه همراه توست)[/list]
[list][*]"[u][b]كاداش[/b][/u]" يا همان "قاداش" در اصل "قاغاداش" است يعني "هم پدر" چراكه "قاغا" قديماً به معناي پدر و اخيراً به معناي برادر بزرگتر بوده است و توسط تركان قشقايي بصورت "كاكا" بين شيرازي ها متواتر شده است. كاداش يعني دو برادر كه از يك پدر هستند. درهرصورت هم قارداش و هم قاداش هر دو به معناي برادر هستند اما در اصل يكي از مادر نام برگرفته و ديگري از پدر.[/list]
[list][*]"[u][b]آركاداش[/b][/u]" در اصل همان "آرخاداش" است كه "آرخا" شانه و دوش را گويند و آرخاداش يعني همدوش و همراه كه اكنون به معناي دوست به كار مي رود.[/list]
۹۱/۱/۲۷ ۱۹:۱۲
آقای نائبی از دریای ژرف اطلاعاتتان بهره مند شدیم. آیا شما در مورد لغت قارداش اطلاعاتی دارید؟ چرا استانبولی ها کاداش یا قاداش می گویند و ما قارداش؟ چرا حرف ر از وسط کلمه باید بیافتد؟ آرکاداش هم می گویند. آر در اول کاداش برای چیست؟
۹۱/۱/۲۶ ۱۹:۰۷
[quote name="ناديه سلطاني"]نقل قول از آقای نائبی:
در زبان تركي بخاطر روان بودن و ملوديك بودن زبان ، نمي توان مانند زبانهاي ديگر دو ساكن در كنار هم را مشاهده كرد. حتي كلمات دخيل فارسي و عربي نيز بالاجبار بايد در اين قاعده گنجانده شوند. مردم در دور افتاده ترين نقاط ميانه هم ناخودآگاه اين قاعده را رعايت مي كنند و مي گويند: نذير آشي(نذر آشي) ، فيطير بايرامي(فطر بايرامي)، ظولوم(ظولم) ، عؤمور(عؤمر) ، عاغيل(عقل) ، فيليم(فيلم) ، شه هر(شهر) ، سطير(سطر) ، سطيل(سطل) ، عاييب (عئيب).
..............................
خود کلمه (ترک) دارای التقای ساکنین است چطور می توان پذیرفت که در این زبان التقای ساکنین وجود ندارد؟![/quote]
برای قاعده عدم التقای ساکنین در ترکی استثنا وجود دارد که در این مجال کوتاه و حوصله اندک مخاطب نمی توان تمام جزئیات را ذکر کرد. اگر در التقای ساکنین حرف ساکن اول یکی از حروف "ن ـ س ـ ل ـ ر" باشد بخاطر روانی و آسانی تلفظ می توان التقای ساکنین کرد مانند صدها لغت ترکی ناب به سان: تورک ، کند ، آند ، قیرخ و غیرهم.
۹۱/۱/۲۶ ۱۹:۰۲
[quote name="ناديه سلطاني"]آقای نائبی شما یک بار ادعا کرده بودید گاهی زبان گفتاری (گویش) مقدم بر زبان نوشتاری (زبان رسمی) است. درحالیکه اینجا گفته اید گویش انحرافی از زبان رسمی است. آیا این دو ادعا قابل جمع است؟[/quote]
گویش از تسهیل زبان اصلی حاصل می شود. "میخواهم" را "میخوام" می گوییم. در ترکی "کئچ گئت" را "گئششئت" می گوییم اما اگر همین تسهیل فراگیر و مقبول باشد بر زبان اصلی غلبه می کند مانند غلبه "من" بر "بن" ، "گتیر" بر "گلتیر" ، "چؤره ییم" بر "چؤره گیم" و امثالهم. در چنین شرایطی گویش مقدم بر زبان کلاسیک می شود و همه قاعده گویش را می پذیریم. مسلماً قاعده و تسهیل اعمال شده آنقدر باید توانمند و قوی باشد که بتواند بر زبان رسمی غلبه کند وگرنه کلمه ای مانند گئششئت تا هزاره های دور نیز جایگزین کئچ گئت یا گئچگئت نمی شود.
۹۱/۱/۲۶ ۱۶:۴۸
نقل قول از آقای نائبی:
در زبان تركي بخاطر روان بودن و ملوديك بودن زبان ، نمي توان مانند زبانهاي ديگر دو ساكن در كنار هم را مشاهده كرد. حتي كلمات دخيل فارسي و عربي نيز بالاجبار بايد در اين قاعده گنجانده شوند. مردم در دور افتاده ترين نقاط ميانه هم ناخودآگاه اين قاعده را رعايت مي كنند و مي گويند: نذير آشي(نذر آشي) ، فيطير بايرامي(فطر بايرامي)، ظولوم(ظولم) ، عؤمور(عؤمر) ، عاغيل(عقل) ، فيليم(فيلم) ، شه هر(شهر) ، سطير(سطر) ، سطيل(سطل) ، عاييب (عئيب).
..............................
خود کلمه (ترک) دارای التقای ساکنین است چطور می توان پذیرفت که در این زبان التقای ساکنین وجود ندارد؟!
۹۱/۱/۲۶ ۱۶:۴۴
آقای نائبی شما یک بار ادعا کرده بودید گاهی زبان گفتاری (گویش) مقدم بر زبان نوشتاری (زبان رسمی) است. درحالیکه اینجا گفته اید گویش انحرافی از زبان رسمی است. آیا این دو ادعا قابل جمع است؟
۹۱/۱/۲۵ ۱۶:۲۳
[quote name="جنگال"]
حوسئن ساعدی(hosaedi )
محمدصادق نائبی:
ابدال گ به ي) : اگر قبل از «گ» حرف صدادار بيايد ‏، به «ي» تبديل مي شود. مانند: دويو(دوگو) ، دويمه (دوگمه) ، دييرمان(دگيرمان) ، ديرلي(دگرلي) ، ايري(اگري) ، ديمك(دگمك). همچنين اگر انتهاي كلمه اي كاف باشد (چؤرك)و با پسوند صدادار(ايم) تركيب شود ‏، ابتدا كاف به گاف تبديل شده سپس طبق همين قاعده به ياء تبديل مي شود: چؤره ك← چؤره گيم← چؤره ييم
----------------------------------
من فکر می کنم شما اشتباه می کنید
اولا فقط در حالت اضافه شدن پسوند ایم نیست که این اتفاق می افته
اگر هر حرف صداداری (مصوت) به کلمه ای که به ک مختوم می شه اضافه بشه در این حالت کک تقریبا به ی تبدیل می شه
مثال :
چؤرک ایم = چؤرییم
سؤزلوک اوم = سؤزلویوم (سؤزلوگوم) در ضمن حرف گ در این حالت صدای گ نمی دهد بلکه یوموشاق گ نام دارد و صدای ی می دهد
دلیک این = دلیگین
[/quote]
درست می فرمایید ولی من پسوند "ایم" را برای مثال آوردم همچنانکه کلمه "چؤرک" را برای مثال آوردم و واژگان دیگری مانند اتک یا کلک نیز در این قاعده می گنجد.
۹۱/۱/۲۵ ۱۶:۲۰
[quote name="جنگال"]
حوسئن ساعدی(hosaedi )
کلمه قئیناماق و یا قئییتماق از لحاظ دستور زبان ترکی درست نیست زیرا بخش اول این کلمات با حروف صدادار نازک (اینجه سسلی) شروع می شوند (ائ e) و باید بخش دوم نیز از این قانون پیروی کند و به از حروف کلفت باشد (a ı o u) یعنی به شکل قئییتمق و قئینه مق
[/quote]
اگر منطبق بر زبان استاندارد بود که نامش گویش نبود!
۹۱/۱/۲۵ ۱۵:۴۶
[quote name="الدار"]
220 میلیون عرب زبان، برابر 220 میلیون مسلمان عرب نیست، زیرا جمعیت بزرگی از مصر و سوریه و لبنان و.... ، مسیحی هستند. اما میتوان به جرات گفت اکثریت ترکها، مسلمان هستند.[/quote]
جمعیت جهان عرب حدود 300 میلیون نفر است که 220 میلیون نفر از آنها مسلمانند.
جمعیت جهان ترک 360 میلیون نفر است که 300 میلیون نفر از آنان مسلمانند.
۹۱/۱/۲۵ ۰۷:۲۵
وسئن ساعدی(hosaedi )
۹۱/۰۱/۲۵ - 00:07
"قایناماق ـ قاییتماق" ولی در شهرستان های دیگر می گویند: "قئینه ماق ـ قئییتماق" و یا می گویند: "قیننه ماق ـ قییتماق


کلمه قئیناماق و یا قئییتماق از لحاظ دستور زبان ترکی درست نیست زیرا بخش اول این کلمات با حروف صدادار نازک (اینجه سسلی) شروع می شوند (ائ e) و باید بخش دوم نیز از این قانون پیروی کند و به از حروف کلفت باشد (a ı o u) یعنی به شکل قئییتمق و قئینه مق
=========================
حوسئن ساعدی(hosaedi )
۹۱/۰۱/۲۵ - 00:12
ابدال گ به ي) : اگر قبل از «گ» حرف صدادار بيايد ‏، به «ي» تبديل مي شود. مانند: دويو(دوگو) ، دويمه (دوگمه) ، دييرمان(دگيرمان) ، ديرلي(دگرلي) ، ايري(اگري) ، ديمك(دگمك). همچنين اگر انتهاي كلمه اي كاف باشد (چؤرك)و با پسوند صدادار(ايم) تركيب شود ‏، ابتدا كاف به گاف تبديل شده سپس طبق همين قاعده به ياء تبديل مي شود: چؤره ك← چؤره گيم← چؤره ييم

من فکر می کنم شما اشتباه می کنید
اولا فقط در حالت اضافه شدن پسوند ایم نیست که این اتفاق می افته
اگر هر حرف صداداری (مصوت) به کلمه ای که به ک مختوم می شه اضافه بشه در این حالت کک تقریبا به ی تبدیل می شه
مثال :
چؤرک ایم = چؤرییم
سؤزلوک اوم = سؤزلویوم (سؤزلوگوم) در ضمن حرف گ در این حالت صدای گ نمی دهد بلکه یوموشاق گ نام دارد و صدای ی می دهد
دلیک این = دلیگین
=============================
(ابدال د به چ/ج) : چؤنمك(دؤنمك) ، جيغال(ديغال) ، چئويرمك(دئويرمك) ، صبحه جك(صبحه دك

جای سوال داره!!
=============================
(ابدال د به چ/ج) : چؤنمك(دؤنمك) ، جيغال(ديغال) ، چئويرمك(دئويرمك) ، صبحه جك(صبحه دك

جای سوال داره!!
۹۱/۱/۲۴ ۱۹:۵۴
[quote name="محمدصادق نائبی"]
بجای جرات داشتن کافیست با ریاضی ابتدایی آشنا باشیم. جمعیت کدام زبان در جهان اسلام بیشتر است؟ :
الف ـ 50 میلیون نفر فارسی زبان
ب ـ 220 میلیون نفر عربی زبان
ج ـ 300 میلیون نفر ترکی زبان[/quote]
220 میلیون عرب زبان، برابر 220 میلیون مسلمان عرب نیست، زیرا جمعیت بزرگی از مصر و سوریه و لبنان و.... ، مسیحی هستند. اما میتوان به جرات گفت اکثریت ترکها، مسلمان هستند.
۹۱/۱/۲۴ ۱۹:۳۱
[quote name="امير احسان زاده"]والله اونی که ما خوانده بودیم این بود که زبان فارسی بعد از زبان عربی به عنوان دومین زبان جهان اسلام است. ادعای اینکه زبان ترکی در جهان اسلام بیشتر متکلم را دارد کمی جرات می خواهد.[/quote]
زبان ترکی بیشترین متکلم را دارد. آن چه شما خوانده اید ، زبان فارسی از نظر فرهنگی و آثار مکتوب اسلامی ، بعد عربی دوم است. یعنی زبان اول اسلامی همان عربی است و ژبان اول از نظر تعداد متکلم ترکی است.
۹۱/۱/۲۴ ۱۹:۲۵
[quote name="امير احسان زاده"]والله اونی که ما خوانده بودیم این بود که زبان فارسی بعد از زبان عربی به عنوان دومین زبان جهان اسلام است. ادعای اینکه زبان ترکی در جهان اسلام بیشتر متکلم را دارد کمی جرات می خواهد.[/quote]
بجای جرات داشتن کافیست با ریاضی ابتدایی آشنا باشیم. جمعیت کدام زبان در جهان اسلام بیشتر است؟ :
الف ـ 50 میلیون نفر فارسی زبان
ب ـ 220 میلیون نفر عربی زبان
ج ـ 300 میلیون نفر ترکی زبان
۹۱/۱/۲۴ ۱۹:۲۳
[quote name="امير احسان زاده"]در لهجه آذربایجانی و میانه نشانه مصدری مخ و ماخ است ولی شما مک و ماق می نویسید درحالیکه همه ما روزانه صدبار می گویید: آلماخ - دورماخ - ایشمخ - گولمخ[/quote]
روی مصدر بحث نکرده ام اما در گویش میانه نشانه مصدری برای حالت ثقیل "ماخ" و برای حالت ظریف ، بسته به منطقه هم"مخ" استفاده می شود هم "مک". مانند گئتمخ و گئتمک.
در گویش زنجان برای تمام افعال از تک نشانه "ماخ" استفاده می کنند مانند آلماخ و گئتماخ.
۹۱/۱/۲۴ ۱۸:۳۷
در لهجه آذربایجانی و میانه نشانه مصدری مخ و ماخ است ولی شما مک و ماق می نویسید درحالیکه همه ما روزانه صدبار می گویید: آلماخ - دورماخ - ایشمخ - گولمخ
۹۱/۱/۲۴ ۱۸:۳۴
والله اونی که ما خوانده بودیم این بود که زبان فارسی بعد از زبان عربی به عنوان دومین زبان جهان اسلام است. ادعای اینکه زبان ترکی در جهان اسلام بیشتر متکلم را دارد کمی جرات می خواهد.
۹۱/۱/۲۳ ۱۷:۴۲
[quote name="دکتر اسماعیل انصاری"]آقای نائبی نام روستای هاچاچی یا آچاچی نیز طبق همین قاعده آخرتان اضعاف اینچنین تلفظ می شود؟[/quote]
روستای آچاچی توسط دو رود قیزیل اوزن و قارلانقو محیط می شود. محل اتصال این دو رود به شکل یک اوخ یا آچا (هاچا) است برای همین آنرا آچا+چای یعنی رودی به شکل Y است. آچاچی طبق همین قاعده هاچاچی گفته می شود.
۹۱/۱/۲۳ ۱۷:۳۱
[quote name="جنگال"]سلام
مهندس اجازه درج مطلب در سایت میانالی(اخبار میانه) می فرمایید؟ ;-)[/quote]
لطف می کنید ولی ممکن است سئوالاتی شود که نیاز به پاسخ بنده باشد. بنده فرصت کنترل آنرا نخواهم داشت شما زحمت بکشید.
آقای نائبی نام روستای هاچاچی یا آچاچی نیز طبق همین قاعده آخرتان اضعاف اینچنین تلفظ می شود؟
از تحقیقات زیبا و ارزشمند استاد جوان آقای نائبی حظ وافر و بهره فراوان بردم. یافتن تک تک این اصول و قواعد در یک گویش محدود بسیار ارزشمند است. بنده قواعد ترکی را از روی کتاب آقای نائبی خوانده و فراگرفته بودم اما روی گویش اینچنین دقیق نشده بودم. امیدوارم این محقق توانمند که مانند ایشان در زبان ترکی آذربایجانی انگشت شمار است اندکی از اوقات سیاسی شان را کاسته و بر اوقات ادبی شان بیافزایند. انشاءالله
۹۱/۱/۲۳ ۱۵:۰۶
سلام
مهندس اجازه درج مطلب در سایت میانالی(اخبار میانه) می فرمایید؟ ;-)
۹۱/۱/۲۲ ۱۷:۴۶
[quote name="اسماعیل"]تشکر، مقاله خوبی در شناساندن لهجه میانا است البته به نظر می رسد برخی خصوصیات ذکر شده مختص میانا نبوده و مشترکاتی با لهجه های دیگر هم دارد. در ضمن در پاراگراف اول مسلمانان اندونزی با زبان اندونزیایی که در حدود 218 میلیون نفر هستند فراموش شده که بیشتر از اردوها و فارس ها هستند.
امید است صدای میانه بیشتر از این صدای میانا شود و مطالب بیشتری از اساتید زبان ترکی من الجمله آقای نائبی در ارتباط با آموزش زبان ترکی درج گردد. شاید ما هم طبق تعریف یونسکو باسواد شدیم.[/quote]
بله سهو بنده بود. در جهان اسلام کثرت متکلمین با زبان ترکی سپس اردو هست که در پاکستان و هندوستان و اندونزی و ... پخش هستند. 220 میلیون از جماعت عرب مسلمان هستند.
در مورد تشابه قواعد گویشی نیز بعضی از قواعد با زبان رسمی انطباق دارد و بعضی از قواعد گویشی میانه نیز با دیگر مناطق تشابه دارد اما گویش منطقه میانه (فراتر از شهرستان میانه) خاص و قابل تمییز و تشخیص است.
۹۱/۱/۲۲ ۱۷:۳۶
تشکر، مقاله خوبی در شناساندن لهجه میانا است البته به نظر می رسد برخی خصوصیات ذکر شده مختص میانا نبوده و مشترکاتی با لهجه های دیگر هم دارد. در ضمن در پاراگراف اول مسلمانان اندونزی با زبان اندونزیایی که در حدود 218 میلیون نفر هستند فراموش شده که بیشتر از اردوها و فارس ها هستند.
امید است صدای میانه بیشتر از این صدای میانا شود و مطالب بیشتری از اساتید زبان ترکی من الجمله آقای نائبی در ارتباط با آموزش زبان ترکی درج گردد. شاید ما هم طبق تعریف یونسکو باسواد شدیم.

اخبار روز