گفتار کوتاه حاضر برگرفته از سالها تحقیق اینجانب پیرامون فولکلور منطقه میانه است که از میان انبوه بحث فولکلور تنها به گویش شناسی اشاره می کنم. در این مجال کوتاه و حوصله اندک تنها گریزی به بحث مربوط به گویش شناسی میانه می زنیم چرا که بحث پیرامون گویش شناسی شهرستان میانه بسیار گسترده و در حد لااقل یک پایان نامه کارشناسی ارشد است. در این قسمت تنها برای آشنایی با تعدادی از این قوانین گویشی میانه به 10 مورد از این قوانین اشاره کوتاه می کنم. درحالیکه خود این 10 مورد می تواند گسترده تر بحث شود و دهها مورد دیگر از این اصول حاکم بر لهجه میانه شرح شود. بحث تکمیلی پیرامون گویش میانه را در بخش ششم از کتاب میانه به نام فولکلور میانه آورده ام. |
زبان شهرستان ميانه و تمام آباديهاي آن ـ صرفنظر از قدمت و سابقة آن ـ تركي است. زبان تركي داراي تاريخ بيش از هفت هزار ساله در جهان است كه داراي گويشهاي مختلف آذري ، استانبولي ، تركمني ، ازبكي ، ياقوتي ، چاووشي ، اويغوري ، چيني ، قرقيزي ، آلبانيائي ، بلغارستاني و ... هستند. آنها از شرق آسيا تا اروپا و حتي آمريكا گسترانيده شده اند و مجموعاً 360 ميليون نفر از جمعيت دنيا را تشكيل مي دهند كه بعد از زبانهاي چيني ، هندي ، انگليسي و اسپانيائي و بالاتر از زبانهاي عربي و فارسي بعنوان پنجمين جمعيت دنيا محسوب مي شوند. در جهان اسلام نيز زبان تركي با 300 ميليون نفر متكلم ، بيشترين تعداد حتي بالاتر از زبان عربي قرار دارد. بعد از زبان تركي ، زبانهاي عربي ، اردو و فارسي بيشترين تعداد مسلمانان را تشكيل مي دهند. در ايران نيز بيش از 30 ميليون نفر ترك زبان در تهران ، البرز ، آذربايجان شرقي ، آذربایجان غربی ، اردبيل ، همدان ، زنجان ، قزوين ،خراسان ، فارس ، خوزستان و ديگر نقاط ايران بصورت پيوسته يا پراكنده زندگي مي كنند.
از نظر زبانشناسان ، زبان تركي زبانيست شكرين ، بغايت زيبا و دلنشين و اصيل و قانونمند با ريشه اي هزاران ساله. تمام قواعد و گرامر اين زبان هنري و شكري موزون و مبتني بر ملودي است تا جائيكه بعضي زبانشناسان ، اختراع آنرا فوق بشري و اعجاز گونه و اعجاب انگيز خوانده اند. زبانشناس نامي ، Man Muller ، انگشت به دهان از عظمت فوق بشري زبان تركي ، چنين سخن مي راند: «زمانيكه ما زبان تركي را با دقت و موشكافانه مي آموزيم با معجزه اي روبرو مي شويم كه خرد انساني در عرصة زبان آنرا آفريده است». Herman Vanbery از نظر زيبائي و كمال ، جايگاه آنرا بالاتر از زبان عربي مي داند.
زبان تركي و يا به بيان كلي ، زبانهاي اورال ـ آلتاي در تقسيم بندي زبانهاي دنيا يكي از خانواده هاي گسترده و متنوع را در كنار خانوادة زبانهاي هند و اروپائي تشكيل مي دهند. زبان تركي ـ صرفنظر از انواع گويشهاي آن ـ جزو زبانهاي كوتاه صائت التصاقي است. اين زبان مانند زبانهاي هند و اروپائي به قسمتهاي جزئي تر تقسيم مي شود. يكي از آنها زبان تركي با گويش آذربایجانی است.
در زیرمجموعه زبان ترکی آذربایجانی ، گویش های مختلفی خلق شده است که یکی از آنها گویش خاص منطقه میانه است . هيچ گويشي در زبانهای دنیا خالي از اشكال و ايراد نيست. گويش هر شهري ، نقايصي دارد كه بين آن گويش و زبان استاندارد فاصله مي اندازد ، ولي به جرأت مي توان گفت كه گويش ميانه نسبت به گويش بقيه شهرهاي آذربايجان ، به زبان استاندارد نزديكتر است. رعايت قوانين ملوديك و آوائي تركي در گويش ميانه نسبت به گويش تبريز بسيار بيشتر است.
گويش ميانه داراي ساختار خاص است كه از قوانين مخصوص تبعيت مي كند و كشف آنها مي تواند جالب باشد که در ادامه به 10 مورد از قوانین گویشی محال میانه اشاره می کنم:
تركيب دو كلمة ثقيل و خفيف در گویش میانه
در گويش ميانه گاهي حتي دو كلمة مستقل از هم از همديگر تأثير مي پذيرند و بر زيبائي هارمونيكي اين گويش مي افزايند. مثلاَ از تركيب بو (اين) و گون(روز) بجاي اينكه به «بوگون» برسيم ، به «بوگون» يا «بويون» مي رسيم. به همين ترتيب: بوروسوگون(او بيريسي گون) ، اوْجوُر(اوْجور) ، بي ايل (بو ايل) ، ناوار(نه وار) ، نوخوش(ناخوش) ، آراز(ارآز)
حذف التقاء ساكنين
در زبان تركي بخاطر روان بودن و ملوديك بودن زبان ، نمي توان مانند زبانهاي ديگر دو ساكن در كنار هم را مشاهده كرد. حتي كلمات دخيل فارسي و عربي نيز بالاجبار بايد در اين قاعده گنجانده شوند. مردم در دور افتاده ترين نقاط ميانه هم ناخودآگاه اين قاعده را رعايت مي كنند و مي گويند: نذير آشي(نذر آشي) ، فيطير بايرامي(فطر بايرامي)، ظولوم(ظولم) ، عؤمور(عؤمر) ، عاغيل(عقل) ، فيليم(فيلم) ، شه هر(شهر) ، سطير(سطر) ، سطيل(سطل) ، عاييب (عئيب).
كلمات دخيل داراي خ ـ ق ـ غ
چون در زبان تركي كلماتي كه داراي يكي از حروف خ ـ ق ـ غ باشند ، حتماً بايد با تركيبات ثقيل آورده شوند(مانند قاز ، اوغلان ، آخماق) ، در گويش ميانه كلمات دخيل نيز به اين قاعده درمي آيند. مانند: خالق(خلق) ، عاغيل(عقل) ، آخماق(احمق). در کمتر گویشی از آذربایجان شاهد هستیم که این قاعده را که منطبق بر استانداردهای زبان ترکی است رعایت کنند مثلاً در میانه می گویند: "قایناماق ـ قاییتماق" ولی در شهرستان های دیگر می گویند: "قئینه ماق ـ قئییتماق" و یا می گویند: "قیننه ماق ـ قییتماق"
تبديل غ به ق در ابتداي كلمه
چون در تركي حرف غ نمي تواند در ابتداي كلمه بيآيد ، كلمات عربي و فارسي كه ابتداي آنها غ است ، در گويش ميانه به قاف تبديل مي شوند. مانند: قوصه(غصه) ، قم(غم) ، قار(غار) ، قدير(غدير)
ابدال حروف
در قاعده ابدال ، يك حرف به حرف ديگري تبديل مي شود. عده اي از آنها كاملاً مطابق با زبان نوشتاري است اما عده اي نيز حاصل گويش عامه مردم است. هرچه هست ، ابدال براي سهولت در مكالمه بوجود آمده است و جز آن دليل ديگري ندارد. اين قاعده كم و بيش در زبان فارسي خصوصاً در زبان عربي نيز اعمال مي شود كه در جاي خود اشاره خواهد شد. تبديل حروف به يكديگر بسيار متنوع و گسترده است. اصلاً بناي زبان تركي بر طبيعت و راحتي مكالمه است و هيچ نوع مشقت و سختي در تلفظ كلمات نبايد در آن باشد ، حتي التقاي دو سكون. از ابدالهاي جا افتاده و شايعي كه در گويش ميانه (و گاهي در زبان نوشتاري) شنيده مي شود ، مي توان به موارد زير اشاره داشت:
(ابدال گ به ي) : اگر قبل از «گ» حرف صدادار بيايد ، به «ي» تبديل مي شود. مانند: دويو(دوگو) ، دويمه (دوگمه) ، دييرمان(دگيرمان) ، ديرلي(دگرلي) ، ايري(اگري) ، ديمك(دگمك). همچنين اگر انتهاي كلمه اي كاف باشد (چؤرك)و با پسوند صدادار(ايم) تركيب شود ، ابتدا كاف به گاف تبديل شده سپس طبق همين قاعده به ياء تبديل مي شود: چؤره ك← چؤره گيم← چؤره ييم.
(ابدال ق به غ) : قاف بين دو حرف صدادار به غين تبديل مي شود. مانند: اوتاق ← اوتاقيم ← اوتاغيم.
(ابدال ب به و) (و بالعكس): ماوال (مابال) ، بفات (وفات) ، بار (وار) ، بفا (وفا)
(ابدال د به چ/ج) : چؤنمك(دؤنمك) ، جيغال(ديغال) ، چئويرمك(دئويرمك) ، صبحه جك(صبحه دك)
(ابدال ب به پ) : پيشيرمك (بيشيرمك) ، پيچاق(بيچاق) ، پوزماق(بوزماق) ، پؤهروز(بهروز)
ابدال ب به م) (و بالعكس) : من (بن) ، مين(بين) ، حامبال(حاممال) ، مونو(بونو) ، مونجا(بونجا)
ابدال د به ت ) (و بالعكس): داش(تاش) ، داراق(تاراق) ، توتماق(دوتماق) ، توشمك(دوشمك) ، تير(دير) ، تيكمك(ديكمك) ، چادير(چاتير) ، دوز(توز)
(ابدال س به ز) : خوروز(خوروس) ، عكيز(عكيس) ، نرگيز(نرگيس) ، فرنگيز(فرنگيس) ، زيغيزچين (سيغيرچين) ، زؤهراب(سؤهراب)
ابدال غ به و) : يوووز(يوغوز) ، اووما آش(اوغما آش) ، دووز(دوغوز)
توالي آواها
در گويش ميانه ، آواهاي يك كلمه نمي توانند اتفاقي يا سليقه اي بيآيند. آواهاي اول ، وسط يا انتهاي كلمه كاملاً قانونمند و اجباري هستند. آواهاي «ائـ ، اوْ ، اؤ» تنها در ابتداي كلمه مي توانند بيآيند. درحاليكه بقيه آواها در همه جاي كلمه مي توانند باشند. علاوه بر اين ، بسته به آواي ابتداي كلمه ، آواهاي بعدي اجباري مي شوند و اينكار نه تنها قانونمندي ريز تركي را مي رساند بلكه يكي از هزاران دليل ملوديك بودن و دلنشين بودن آنرا اثبات مي كند.
جابجائي حروف
در قاعده جابجائي حروف ، دو حرف جاي خود را بدون دليل و تنها براي راحتي تلفظ باهم عوض مي كنند. اين قاعده گاهي جاي خود را به زبان نوشتاري نيز باز مي كند. حتي كلمات دخيل عربي و فارسي نيز گاهي در قالب اين قاعده رنگ و بوي تركي به خود مي گيرند. جابجائي حروف در گويش ميانه اتفاقي و سليقه اي نيست بلكه از قانون تبعيت مي كند و غالباً يكي از حالات زير مي باشد:
(جابجایی ب/پ با ر) : تورپاق(توپراق) ، يارپاق(ياپراق) ، توربا(توبرا) ، كؤرپو(كؤپرو) ، كيربيت (كيبريت) ، تربيز(تبريز) ، صرب ائله (صبر ائله)
(جابجایی گ با ر) : اؤرگنمك(اؤگرنمك) ، ايرگنمك(ايگرنمك)
(جابجایی ك/گ با س): اؤسگورمك(اؤگسورمك)،ديسكينمك(ديكسينمك)،اسكيك(اكسيك)
(جابجایی س با ت) : توستو(توتسو) ، ياستيق(ياتسيق) ، دوستاق(دوتساق)
اسقاط
در گويش ميانه ، كاف و گاهي قاف از انتهاي كلمه مي افتد. جاي آنرا يا حرف هاء پر مي كند و يا بي جانشين مي ماند. مانند: چؤره(چؤرك) ، كؤمه(كؤمك) ، اؤرتو(اؤرتوك) ، آيدا(آيداق)
تشديد
اگر دو حرف همجنس در كنار هم آمده و اولي ساكن باشد ، تشديد آن حرف رخ مي دهد. اين قاعده در تمام زبانهاي دنيا حاكم است اما در تركي دامنه آن بسيار گسترده است. چراكه علاوه بر حروف همجنس ، حروف مشابه نيز در اين قانون مي گنجند. مانند: قيسسا ، ساققال ، چاققال ، دوققوز ، سككيز (سكگيز) ، ائششك (ائشكك) ، گئششئت(گئچ گئت) ، قاششئت(قاچ گئت)
اضعاف
گاهی جهت سهولت تکلم در گویش میانه کلمات دخیل از زبانهای دیگر را ترکیزه می کنند. مثلاً "ای" در ابتدای کلمات مقدم به "ر" یا "ش" می آورند. مانند
مبتدی به "ر" : ايرضا(رضا) ، ايرحم(رحم) ، اوروس(روس) ، اوروف(روح)
مبتدی به "ش" : ايشنبه(شنبه) ، ايشكنجه(شكنجه) ، ايشكم(شكم)
گاهی نیز اگر کلمه با "آ" آغاز شود پیش از آن "هـ" می آید مانند: هاچار (آچار) ، هاچا(آچا) ، هؤرمك(اؤرمك) ، هوركمك(اوركمك)