کد خبر: ۲۱۱۸۴
۱۲۰۵ بازدید
۲ دیدگاه (۲ تایید شده)

ميانه، ‌كلكته و لندن

۱۳۹۳/۱/۲۰
۱۳:۴۴
تاريخ خبر: چهارشنبه 20  فروردين 1393 - 9 جمادي الثاني 1435ـ 9  آوريل  2014ـ شماره  25843 ضمیمه روزنامه اطلاعات
ايران/سفرنامه سون هدين درايران
ميانه، ‌كلكته و لندن
ترجمه‌: دكتر پرويز رجبي
 

وقتي بي‌درد سر به بلندي رسيديم، در دو طرف خود ديوارهاي صخره‌اي خشني داشتيم با چشم‌اندازي وسيع به بيابان پرموجي، كه تپه‌هايش گرد و هم شكل بود و منظرة پرنقش و نگاري را درست مي‌كرد.

ميانه به خاطر دود كبود رنگي كه از دودكش‌ها بالا مي‌رود و مثل چادري روي شهر كشيده شده است از فاصله دور ديده مي‌شود.

حالا سلسله‌ كوههاي قافلانكوه به وضوح ديده مي‌شود و كوههاي سنگين و خالي از برف به تمام افق شرق تسلط دارد.

وارد درة وسيع ميانه چاي مي‌شويم، كه بسترش پر است از قلوه سنگ و شن و آب رفتگي، كه شهادت از وجود سيلاب‌هاي موسمي مي‌دهد. خود رودخانه، كه از مجموع رودها و جويبارهايي كه ما از چند روز پيش از آنها گذشته‌ايم تشكيل شده است، در حال حاضر اهميت چنداني ندارد؛ با اين‌كه آب تيره و لايش، وقتي كه ما چهارده مرتبه از آن گذشتيم، در گودترين جاها تا بالاي چرخ درشكه و كف آن مي‌رسد، كوشش براي ساختن يك جاده، در اين محل اصلاً فايده ندارد. از هرجا كه امكان بهتري داشته باشد رانده مي‌شود. در بهار و تابستان و در مواقع باران‌هاي شديد تمام سطح دره پوشيده از آب است.

ميانه باغ در سمت راست راه مي‌ماند، كه نهري از رودخانه به طرفش جاري است و بالاخره شهرك ميانه با خانه‌ها و درخت‌ها و مزارعش، در قسمت پهني از دره، پيدا مي‌شود. بر پشت بام‌ها انبوه علف خشك انبار شده است. در ميان كلبه‌هاي گلي خاكستري رنگ و يك نواخت و درهم و برهم گم مي‌شويم. در ميان اين خانه‌ها فقط يك گنبد آبي سبزرنگ نگاه آدمي را مسحور مي‌كند.

در طول يك ساعتي كه من به خاطر ديدن ميانه از دست دادم، كه شهرت بزرگش به خاطر داشتن نوعي كنة سمي است، با سرپرست اداره پست كه يك نفر آلماني به نام رنتس، اهل ادسا، بود و مدت سه سال بود كه با زن و بچه‌هايش در ميانه زندگي مي‌كرد، صحبت كردم. او برايم تعريف كرد، كه فرمانفرما، كه در تهران زندگي مي‌كند، صاحب شهر است و ماليات شهر در سال در حدود 8000 تومن است. در خود شهر ميانه از باغ اصلاً خبري نيست. در عوض در ميانه مقدار زيادي برنج و كمي گندم كاشته مي‌شود و حوزة ميانه اصولاً از طريق كشاورزي امرار معاش مي‌كند. شكر و چاي و كالاي ساخته شده و غيره از رشت و تبريز وارد مي‌شود. هزينة زندگي در ميانه از زنجان و تبريز گران‌تر است. خط تلگراف انگليسي از ميانه سه سيم دارد، كه از اين سه سيم دو سيم كلكته و لندن را به هم مي‌پيوندد و سيم سوم متعلق به ايران است. در ايران هر كيلومتر اقلاً 12 و حداكثر 20 تير تلگراف دارد، در قفقاز معمولاً 16 تير و در روسيه 20 تير.

در ميانه چندين رودخانه و نهر به هم مي‌پيوندند و تشكيل ميانه چاي يا قارانگوچاي را مي‌دهند، كه كمي پيش به آن اشاره كرديم. اين رود يكي از شاخه‌هاي بزرگترين رودخانة شمال ايران، قزل‌اوزن است، كه از جنوب ايالت كردستان سرچشمه مي‌گيرد و در پايين شهر ميانه با پيچ تندي به طرف جنوب شرقي مي‌پيچد، تا بالاخره در منجيل و رودبار از سلسله جبال البرز مي‌گذرد و به طرف شمال شرقي جريان مي‌يابد و در رشت به نام سفيدرود به درياي خزر مي‌ريزد. سفيدرود در جاهاي زيادي از بستر خود به دره‌هاي وسيعي، كه ميان كوههاي موازي قرار دارد، جلوه‌اي خاص مي‌دهد. چون ايران هم مانند تبت سرزمين چين خوردگي‌هاي كاملاً مشخصي است، كه سرزمين كوهستاني ناميده مي‌شود، كوههايي كه به حالت افقي به موازات هم كشيده شده‌اند.

پايان
کانال تلگرامی صدای میانه اشتراک‌گذاری مستقیم این مطلب در تلگرام

نظر شما

۹۳/۱/۲۰ ۲۲:۰۸
نام میانه و توصیف آن در منابع متعددی آمده است، خیلی جالب بود مهندس دست مریزاد
۹۳/۱/۲۰ ۱۸:۳۱
مطلب فوق امروز در روزنامه اطلاعات درج شده بود که دوست عزیزمان آقای مهدی صادقی به بنده اطلاع دادند که گفتیم در سایت نیز درج نماییم که همشهریان نیز استفاده نمایند.

اخبار روز