کد خبر: ۱۳۹۸۰۰
۱۳۴۲ بازدید
۲۲ دیدگاه (۲۰ تایید شده)

جراح پنجه طلای شهرمان در آستانه 90 سالگی

۱۴۰۳/۱۰/۳
۱۸:۱۸

وقتی براین باوریم که بزرگترین ومورد اعتماد ترین  نظام صنفی و نهاد مدنی کشور متعلق به جامعه پزشکی است گزاف نگفته ایم چرا که پزشکی یک حرفه مقدس برای تامین سلامت بیماران و جامعه در همه جوامع است زیرا سوگند یاد کردند در هر شرایط ، منافع بیمارو سلامت جامعه را به منافع خود ترجیح دهند بنابرین اگر  حمایت و اعتماد  نسبت به این قشر زحمتکش از سوی مردم تضعیف شود جامعه ضرر خواهد کرد. با این مقدمه یادی می کنم از پزشکان زحمتکش شهرمان  در سالهای نه چندان دور  که ایثارگریها و فداکاری های آنان برای سلامتی همشهریان عزیز نه تنها فراموش شدنی نیست بلکه  هنوز هم نامشان در تاریخ شهرمان جاودانه  است .  البته در مقابل اینهمه خدمات ارزنده آنان   مردم با فرهنگ  میانه نیز همیشه در  قدرشناسی و اعتماد به این سرمایه های علمی و اجتماعی پیشتاز بوده  و به چنین داشته های خود با افتخار می نگریستند چرا که در روز های سخت زندگیشان  از وجود پربرکت این پزشکان بومی و غیر بومی بی بهره نبودند. ناگفته نماند همین امر باعث شده بود    مردم وفادار شهرمان هرگز تلاشهای پزشکان همشهری خود از جمله مرحومین آقایان دکتر امامی، پناهی،آغاسی ، منصوری و آقایی را فراموش  نکنند . امروز یادگار این اطباء،،پزشک جراح حاذقی بنام آقای دکتر سیداحمد صدیقی است که در آستانه ۹۰ سالگی قرار دارد و همین امر اینجانب را بر آن داشت تایادی از این مرد بزرگ کنم مردی که  حضورش در جنگ ویتنام باعث شده بود دولت وقت آمریکا با صدور پاسپورت آمریکایی مهاجرت  وی را به آن کشور مهیا سازد ولی این جراح وطن پرست و عاشق ایران و ایرانی بویژه همشهریان عزیز میانه ای خدمت برای ایرانی در داخل کشور   بویژه همشهریان عزیزش را به پاسپورت آمریکایی ترجیح داد و امروز نامش با افتخار در قلب تک تک همشهریان عزیز میانه ای حک شده است.  آقای دکتر سید احمد صدیقی همواره در بین مردم میانه به واسطه صداقت، مردم داری، دانش ، تجربه ، تعهد ، از خودگذشتگی و عاطفه  پزشکی  از جایگاه ویژه ای برخوردار است. حضور بی منت این مرد بزرگ به همراه   بیداردلان در جبهه های نبرد حق علیه باطل هرگز فراموش شدنی نیست. جراحی که  با دستان معجزه گرش به بیماران، مخصوصا بیماران نیازمند شهرمان  بدون چشم داشت   جان تازه ای می بخشید.   آقای دکتر سیداحمد صدیقی سال ۱۳۱۴ درشهرستان میانه چشم به جهان گشود. دوره ابتدابی رادر میانه و متوسطه را در دبیرستان مروی تهران به پایان رساندسپس وارد دانشگاه تهران شده و از این دانشگاه به عنوان جراح عمومی فارغ التحصیل شد.  دوره تخصصی اش  را در بیمارستان سینای تهران گذراند. ایثار ، فداکاری و کمک به مردم بویژه مستمندان شهرش همواره باعث شده است نامش به عنوان یک   طبیب ماندگار در تاریخ میانه به ثبت برسد. بنده قبلا با این جراح حاذق شهرمان مصاحبه ای انجام داده بودم، علیرغم انتشار آن و  استقبال بینظیری که از این مصاحبه شد بنده را بر آن داشت با انتشار قسمتهایی از این مصاحبه یاد و خاطره این طبیب بزرگ شهرمان را گرامی داشته و از ایزد منان بخواهم سلامتی و طول عمر با عزت بر این پزشک دلسوز عنایت فرماید. وی در این مصاحبه  خدمت به همشهریان عزیز میانه ای را  یک موهبت بزرگ الهی  دانسته و  گفت: امروز  به پزشکان جوان همشهری سفارش می کنم با اولویت قرار دادن  کمک به هم نوعان سعی کنند آنان را همیشه در کنار خود داشته باشند و  اگرامروز من دکتر احمد صدیقی  مورد لطف و عنایت همشهریان عزیزم قرار گرفتم که هر روز با دهها تلفن همشهریان قدر شناسم جویای احوال بنده هستند در سایه خدمت صادقانه ای است که خالصانه در خدمت شان بودم . این جراح پنجه طلا و با شخصیت در ادامه این مصاحبه صلح و صفا در جهان را بهترین آرزوی خوددانسته و با اشاره به حضورش در ۸ سال دفاع مقدس و جنگ تحمیلی عراق علیه ایران اسلامی افزود : بارها  داوطلبانه در جبهه های نبرد حق علیه باطل حضور یافته و مجروحان جنگی را بویژه در مناطق گیلانغرب ، سرپل ذهاب و سردشت مورد عمل جراحی قرار دادم و هر عملی که موفقیت آمیز و باعث بهبودی رزمندگان اسلام می شد آنروز بهترین روز زندگی من بود دکتر صدیقی در ادامه به بمباران شهرستان میانه توسط رژیم بعثی عراق  بویژه بمباران مدرسه  زینبیه اشاره کرده و می گوید : آن روزی که زادگاهم میانه مورد تجاوز هواپیماهای عراقی قرار گرفت من در بیمارستان بطور شبانه روز و بدون وقفه با نور فانوس مشغول عمل جراحی  مجروحین بودم که در این امر کمک و تلاشهای چشمگیر پرسنل شریف بیمارستان بویژه آقای دکتر توفیقی یکی از همشهریان عزیز که از تبریز به میانه آمده و به بنده کمک می کرد هرگز فراموش شدنی نیست .

دکتر صدیقی در ادامه این مصاحبه به باشکوه ترین لحظات زندگی  خود اشاره کرده و می گوید : چقدر زیبا بود لحظه ای که بیمارانم حالشان خوب می شد و برای تشکر به مطب من می آمدند . این جراح مشهور کشورمان بمباران زادگاهش میانه بویژه مدرسه دخترانه زینبیه  که  منجر به شهادت و مجروح شدن دختران بیگناه دانش آموز توسط رژیم بعث عراق شدرا تلخ ترین تاریخ زندگی خویش یاد کرد. آقای دکتر صدیقی در پاسخ به این سوال که شما از بیماران بی بضاعت خود وجهی به عنوان ویزیت دریافت نمی کردید سوال بنده را نیمه تمام گذاشت و گفت:  مطمئن باشید اگر امروز هم طبابت می کردم همین کار را ادامه می دادم .  این شناسنامه طب شهرمان در ادامه این مصاحبه ایثار ، فداکاری و کمک به مردم را یکی از ماندگارترین یادگار یک طبیب بیان کرده و می افزاید :از اینکه در این زمینه موفق شدم به وظیفه خود عمل نمایم وجدانی آسوده دارم و هرگز افسوس نمی خورم. دکتر صدیقی کمک به فقرا و دعاهای آنان را  بزرگترین عشق در زندگی دانسته و گفت: یکی از آرزوهای همیشگی من در این سِن، دنیای بدون جنگ و بیماری است. از جراح حاذق شهرمان تقاضا کردم در مورد حضورش در جنگ ویتنام و خاطره ای از این جنگ و عدم قبول ویزای اقامت آمریکا را برایمان بازگو کند ، علیرغم اینکه به خاطر کهولت سنی خسته شده بود ولی با چهره خندان و تبسمی که یادآور خاطره های آن روز بود مکثی کرد و گفت: در سال ۱۳۴۶ چهار جراح از ایران برای مداوای مجروحین جنگ ویتنام انتخاب شدند که یکی از آنان بنده سید احمد صدیقی بودم که به مدت دو سال در این جنگ حضور داشتم که روزی با همکاران جراح در چادری دور هم جمع شده بودیم گلوله ای از بالای سرمان رد شد و چادر صلیب سرخ را سوراخ کرد که با لطف خداوند  از این حادثه  جان سالم بدر بردیم. این جراح پرتلاش و با شخصیت شهرمان در مورد عدم قبول ویزای اقامت آمریکا گفت : ماندن در کشورم ، خدمت به مردم و مداوای هموطنانم بویژه همشهریان عزیزم را به این اقامت ترجیح دادم . آقای دکتر صدیقی در پایان این مصاحبه متکی به خدا بودن، انسانیت ، خدمت به مردم ، وجدان راحت و آسوده را ازمهمترین ویژگی  زندگی خود اعلام کرده و گفت : امیدوارم پزشکان نسل جوان امروزی نیز  تلاش خود را در خدمت به مردم، بویژه همشهریان عزیز ، بیماران بی بضاعت در اولویت زندگی خود قرار دهند. در پایان برای این مرد بزرگ  از ایزد منان، آرزوی سلامتی و تندرستی می نمایم. شایان گفتن است امروزه جانشین بر حق آقای دکتر سید احمد صدیقی،   داماد جراح ایشان،، آقای دکتر کامبیز پناهی فرزند مرحوم آقای دکتر حمید علی پناهی هستند که در حقیقت دست پروده خود آقای دکتر  صدیقی می باشند. این داماد خوش اخلاق  یکی از حاذق ترین جراحان کشور بوده  و در بهترین بیمارستانهای تهران به جراحی مشغولند که جزء افتخارات شهرمان محسوب می شوند و امیدواریم آقای دکتر کامبیز پناهی این جراح با دانش  در آینده ادامه دهنده راه پدر مرحومشان آقای دکتر حمیدعلی پناهی و پدر همسرگرامی شان آقای دکتر سید احمد صدیقی   در جهت خدمت به مردم ، بویژه همشهریان عزیز باشند . 

کانال تلگرامی صدای میانه اشتراک‌گذاری مستقیم این مطلب در تلگرام

نظر شما

۰۳/۱۰/۸ ۱۵:۵۱

آدمهای بیسوادی مثل شما همیشه با مغز پوشالی فکر می کنند چون از آنان انتظاری بیش از این نیست.

۰۳/۱۰/۸ ۰۸:۲۵

با سلام
یه لحظه فکر کردم باز میخوایید بگین دکتر اسماعیلی

۰۳/۱۰/۵ ۲۱:۲۸

خاطره خوبی بود خداوند حافظتان باشد.

۰۳/۱۰/۵ ۲۱:۲۷

شاعر عزیز و بزرگوار شهرمان جناب رستمی دوستداشتنی با سلام از محبتتان به بنده متشکرم این حرکت زیبای شما در مورد سرودن شعر  برای آقای دکتر صدیقی ستودنی است موفق باشید.

۰۳/۱۰/۵ ۱۶:۲۴

جناب احمدزاده خبرنگار گرانقدر و عزیز ممنون از نوشتن این مقاله در حق دکتر صدیقی عزیز .
یادمه سال ها پیش در ثنای دکتر صدیقی شعری سرودم و آقای رضا صلاحی این شعر را با خطی زیبا بصورت در تابلویی بزرگ درج نمود . این تابلو وقتی بدست آقای دکتر صدیقی رسید . به من زنگ زده بود و انقدر احساساتی شده بود که در پشت تلفن می گریست . از این که موجبات شادی یک انسان وارسته را تهیه کرده بودم بی نهایت شاد شدم .

۰۳/۱۰/۴ ۱۸:۴۹

از لطف و عنایت شما ممنونم.

۰۳/۱۰/۴ ۱۷:۲۳

باسلام، بسیار عالی،زیبا وعبرت آموز.

یاد ونام انسان های خوب و شایسته و خوبی های آنها جامعه را معطر و زیبا می کند.

 

۰۳/۱۰/۴ ۱۵:۰۴

ممنون از جناب احمد زاده عزیز
نام دکتر همزاد با نفس های من است . به روایت پدر مرحومم دچار بیماری سختی بوده ام که بواسطه دکتر آغاسی به آقای دکتر صدیقی معرفی میشوم . آنقدر اورژانسی بوده که سریع عملم میکنند و مرخص ..... هفته ای بعد ... پدر می‌گفتند برای تشکر رفتیم بیمارستان آخر وقت بود گویا انتظار داشته من هم همراهشان میبودم و معاینه می‌کرد اما من بخاطر عفونت زیاد و درد بیشتر امکان حرکت نداشتم . پدر هم رفته بودند هم تشکر و هم اطلاع از رسانی وضع من و درخواست کمک و دارو . پدر میگفت تا شنید گفتند باید ببینمش سریع مریض رو بیارید ؛ گفتم نمیتونه بلند بشه خیلی خوب نیست حالش و.... گفت با هم میریم آخر وقته کمی صبر کن کارم تموم شه بریم باید ببینمش چرا دیر کردی ؟! بلافاصله تشریف میارند خونه و من رو میبینه و دارو میده .... من زنده ماندنم را مدیون ایشان هستم . دکتری مردمی و با شخصیت . خدا حفظ شان کند، آبرو و اعتبار شهر و افتخار بنده هستند .

۰۳/۱۰/۴ ۱۱:۴۵

نام آورانِ انسانیت ماناترینند🌹

۰۳/۱۰/۴ ۰۹:۴۳

جناب وحید عزیز با تشکر از لطف شما،،،،، احسنت به شعور تان که حقیقت را بیان کردید .

۰۳/۱۰/۴ ۰۹:۴۱

جناب دکتر نایبی عزیز از لطف حضرتعالی بسیار ممنونم.

۰۳/۱۰/۴ ۰۹:۳۲

ضمن تشکر از مطالب خوب آقای احمدزاده ، حقیقت و سخن درست و منطقی از هر کس گفته شود پسندیده و خوشایند است فرقی ندارد نماینده شهر باشد یا پاکبان یا کارگر ساختمانی

۰۳/۱۰/۴ ۰۸:۳۷

دست شما درد نکند جناب احمدزاده که نیکان تاریخ را به ما معرفی می کنید.

۰۳/۱۰/۴ ۰۰:۲۹

ممنون و متشکرم

۰۳/۱۰/۴ ۰۰:۱۰

خیلی عالی و زیبا

۰۳/۱۰/۳ ۲۳:۴۱

باز شروع کردی جواب کوبنده برایت دارم ولی به احترام آقای دکتر صدیقی پاسخ نمی دهم که در خماری بمانی..

۰۳/۱۰/۳ ۲۳:۲۸

آقای احمدزاده این مطلب را به فال نیک می گیریم که ان شالله به خود آمده اید و مجیزگویی احدی از نمایندگان فعلی را وا نهاده اید.

۰۳/۱۰/۳ ۲۲:۰۰

خوبان دائمی اند و ماندگار . خداوند به این چهره ماندگار و افتخار میانه طول عمر با عزت عنایت نماید.

۰۳/۱۰/۳ ۱۹:۴۱

از بزرگواری تان ممنونم

۰۳/۱۰/۳ ۱۸:۳۷

با تشکر از مطالب ارزنده ی جناب آقای احمدزاده و آرزوی طول عمری با عزت برای جناب آقای دکتر صدیقی فداکار که عمر با عزت شأن را فدای مردمان شهرمان کرده اند آری انسان های ایثارگر همیشه در قلب همه ماندگار بوده و خواهند بود که این امر نصیب هر کسی نشده و نخواهد شد پس زنده باد انسانیت و معنویت .

اخبار روز