کد خبر: ۶۶۴۱
۷۸۱ بازدید
۱ دیدگاه (۱ تایید شده)

به بهانه شهادت مولی الموحدین امیرالمومنین حضرت علی (ع)

۱۳۹۱/۵/۱۹
۱۳:۱۱

 

 

 

مقدمه –  در چنین شبهای پر مهابتی که دلها برای پر گشودن به ساحت الوهیت بی قراری می کنند و صدای ادعیه و اوراد روح افزا فضایی معنوی بوجود آورده اند ، شهادت جانگداز بنیادگذار جلیل القدر مذهب راستین تشیع روحمان را می آزارد وغبارغمی جانکاه را بر سینه هامان می نشاند. بیست و یکم رمضان ، سالروز  شهادت نخستین ستاره تابناک سپهر امامت و ولایت تسلیت و تعزیت باد.

حیات بزرگان برای ما چشمه جوشان و زاینده ای است که هرگز از ایمان ، تجربه ، امید و پند خشک نمی گردد و این بزرگان قله های مرتفع و رفیعی هستند که با شور و شعور بی پایان بسوی آنها می رویم و مَشْعَل های فروزانی هستند که تاریکی ها و سیاهی ها را از جلوی دیدگان ما محو می سازند و همین بزرگانند که اعتماد ما را به خود ، زندگی و هدف های دور و حیات بخش آن همیشه تجدید می نمایند و شوقی وصف ناپذیر در وجود ما برای پیمودن مسیر دشوار حیات ایجاد می کنند. با وجود اینکه میان ما و این والا مقامان فاصله زمانی و مکانی مطرح هست ولی همیشه با ما هستند و هرگز نه گذر زمان می تواند طنین صدای آنها را از گوش ما دور کند و نه مکان می تواند سیمای تابناک آنها را از نظر ما محو سازد و امام علی (ع) بزرگِ بزرگان عالم ، بی همتا نسخه ایست که خاور و باختر جهان ، نه در گذشته و نه در حال ، صورتی بر طَبَق او مشاهده نکرده است و تاریخ و حقیقت به خوبی گواهی می دهند که او روح بزرگ ، وجدان پرعظمت و صدای عدالت انسانی است .

قهرمان بُت شکن و عدالت خواه تاریخ که در سرتاسر زندگی پربار خود از حق گفت و در راه اعتلا و اجرای حق کوشید و سرانجام نیز در راه اجرای حق و حقیقت و عدالت شربت نوشین شهادت را نوشید و اسطوره ای که در راه آزادی و رهایی توده های مظلوم از دست متعصبان تاریک اندیش و قدرتمندان چسبیده به قدرت و ریاکاران مزور ، رایَت مبارزات اجتماعی آشتی ناپذیری را بر دوش کشید و در راه بسط این اندیشه سترگ ، بسیاری ناملایمات و نامهربایها را تحمل کرد ، اما میدان را برای جُولان اندیشه های پوچ و ریاکارانه خالی نکرد. چرا که او خود را مسئول می دانست . مسئول انسانیت و انصافا مسئولیت چه دشوار است و موقعی دشوارتر می گردد که بخواهی عدالت را مجری باشی ...

مردی که هزار و چهارصد سال پیش ، نیمه شب ها از شهر بیرون می آمد و در نخلستان های حومه شهر کوفه تنها می گریست و چون فریاد بر سینه اش می کوفت و در حلقومش گره می خورد و راه نفس را بر او می گرفت ، از بیم گوشهای پشت سر ، سر در حلقوم چاه می کرد و عُقده ها را آزادانه می گشود و دردها و رنجهایش را در چاه می ریخت و آسوده می گشت و سَبُک می شد اما افسوس ...، افسوس که هنوز هم تنهای تنهاست...

ای ماه تابان، ای آسمان بیکران ، ای ستاره های درخشان آیا علی را همچنان در کوچه باغها و نخلستانها ، تنها به یاد می آورید؟ ای تاریخ ! چرا مُهرِ سکوت بر دهان زده ای؟ چرا لبانَت را به افسوس می گزی؟ چرا سایه سنگین اندوه بر چهره ات نشسته و آنرا مکدّر ساخته است ؟ حرف بزن ، بگو و بشکن این سکوت کُشنده را ، چرا که تو بهتر از هر کس ، بر سرگذشتِ این دردمندِ درد آشنا ، آگاهی.

آری بیشک اگر ایمان علی ، مذهب علی و اسلام علی بر مردم آنطور که بود ، ارایه می گشت همه چیز بطرز شگفت انگیزی دگرگون می شد و بیشک طنین صدای علی (ع) را در زیر این شبستان سیاه قرن ، بیشتر و بهتر می شنیدیم و می دیدیم که همچون صاعقه ای بر برج های پوشالی جهل و جنایت زمین فرود می آمد و جنایت را به محبت ، جنگ را به صلح ، جهل را به دانایی ، سیاهی را به سپیدی ، ریاکاری را به اخلاص ، دروغ را به راستگویی و ... مبدل می کرد.

براستی این علی کیست که همه را عاشق و دلباخته خود کرده و عقل و قلب انسان های آگاهِ دوستدار بشریّت را در اقصی نقاط جهان با مذهب ها ، زبانها ، دینها و نژادها و جنسهای مختلف تسخیر کرده است؟

این علی است که می گوید مرگ بزرگ ، همان فقر است. این علی است که می گوید راست بگویید و دشمن ستمگر و یاور مظلوم باشید و هموست که ندا در می دهد که با توده مردم باشید چرا که دست خداوند همراه جماعت است.

علی این ماندگار تاریخ انسانیّت است که ایمان اصیل و اعتقاد عمیق به آزادی را پایه و اساس خود در حکومت ، سیاست و مدیریت قرار داد. علی است که نمی خواهد درباره موضوع دین و مذهب ، عقیده خود را با زور به مردم تحمیل کند و همواره برای رسیدن به حقوق دور دست انسانی از هرگونه مرزی و قیدی می گذرد و در کنار عقیده ای متوقف نمی شود و در تنگنای مرزهای زیانبار نژادی نمی ماند چرا که او می خواهد شرافت و عزت نوع بشر را با همه رنگها ، نژادها ، جنسها و زبانها تثبیت نموده و تحکیم بخشد. در قاموس او سیاه و سفید ، زن و مرد ، تُرک و عرب و فارس معنا ندارد. چرا که او حامی انسانیت است ، صدای دلنواز عدالت انسانی است.

انقلابیِ بزرگی که بر ضدّ زر و زور و تزویر و مظاهر آن در اشکال مختلف شورید و کاخ آرزوهای لرزان زرمندان ، زورمندان و مزوران را در هم کوبید و برابری و برادری را به عنوان تحفه ای ثمین به بشریت هدیه داد . آن هم هزار و چهار صد سال پیش ...

زمانی که هنوز بشر معنای مدرنیته ، حقوق بشر ، آزادی ، دموکراسی ، تمدن و فرهنگ را نمی دانست. اما علی اعلی (ع) هزار و چهار صد سال قبل آنها را در مدرسه اراده با درایت ، فراست و سیاست خاص خودش با زبانی گویا و بیانی بُرّا یاد می داد . اما کاش قَدرش را می دانستند . کاش از دریای بیکران انسان دوستی اش ، از علم بی پایانش ، از مسلمانی نابش و از خیلی واقعیت های وجود نازنینش بهره می بردند . کاش ... اما نکردند ...

و نهج البلاغه ...

که نازله روح بلند و والای علی (ع) است برای تعلیم و تربیت خفتگان در بستر مَنیّت و در حجاب خود و خود خواهی ، معجونی است برای شفا ، مَرهمی است برای درمان آلام و مجموعه ای است به وسعت یک جامعه بزرگ انسانی ، راهنمای کلیه نسلها برای همه عصرها و کلامی ما فوق کلام مخلوق و مادون کلام خالق. هرچه زمان می گذرد نه تنها به کهنگی نمی گراید ، بلکه به طراوت و تازگی آن افزوده می شود و این است رمز و راز بقا و جاودانگی معجزه بیانی علی (ع) ...

خدایا ! ذکر نام علی را وِرْد زبانمان و تبعیت از راه ، هدف و مَنِش او را  پیشه ما ساز.

خداوندا ! ذره ای از صبر ، سعه صدر و قدرت تحمل مولایمان را بر ذائقه ما بچشان.

الهی ! علی وار بودن و ماندن ، علی وار زیستن ، علی وار تفکر کردن و علی وار حرکت کردن را به ما بیاموزان.

یا رب ! در ما ظرفیت درک ماهیّت عدل علی ، ایمان علی ، آرمان علی و سکوت علی را ایجاد کن.

یا علی مدد... / حامد محقق / hamedmohaqqeq@yahoo.com

کانال تلگرامی صدای میانه اشتراک‌گذاری مستقیم این مطلب در تلگرام

نظر شما

۹۱/۵/۱۹ ۲۳:۴۲
[b]با سلام و با تشکر از آقای حامد محقق به خاطر مطلب خوبشان ؛[/b]
-------
[b]شهادت مولا علی (ع) تسلیت باد.[/b]
-------

با علی(ع) طی می کند منظومه راه.
صورتش رشکِ شعاعِ نور ماه!

دل بَتََر از چشمِ تَر، سر توی چاه!
گریه بر خوابِ مدینه، آه! آه!

نور مولا برتر از شمس و حساب
از رخِ آن ماهرخ، تابد فتاب!

جمله شب از خوفِ حق چشمش نخفت.
غیرِ عشق و ذکر رب، فکرش نجست.

حرفِ پنهان دلم با نی، جلی.
نی لبک شرمنده از نای ولی!

آی مردم! شب پرستی تا به کی؟
خود پرستی، هادم و فرسوده پی!

نان جو، انبان خرما و علی (ع)
مظهر جود و سخا، یکتا یلی!

کودکان بر دوش و بالای امیر!
نفس دون، در پیش او چونان اسیر!

نیم شب تا صبحدم بیدار بود.
او که بر طفل یتیم تیمار بود.
کی امیری، موزه ای سازد رفو؟
لَم یَلِد، دورِ فلک مثلش کفو!

می شکافد فرق مولا را عدو!
ای تفو! بر جهل و بر جاهل تفو!

پیشوا با ضربتی یابد فلاح!
رب کعبه، شاهد فوز و صلاح!

دیده گریان، خلق نالان از فراق.
لیک حیدر شاکر و در اشتیاق!

شوق دیدار و وصالِ نور ناب!
انتباه از نوم و بیداری ز خواب!

[b]دست در دستِ علی (ع) با مِهر او.
پای در راه علی(ع) با ذکر هو! [/b]

مُهر گِل، پینه به پیشانی شوَد!
چشمِ دل با مِهر نورانی شوَد.

برقع عقل آمده ستارِ دل.
غافلی با عاقلی در طوفِ گِل!

[b]چو دلت بر مِهر، فرمان داده است.
سجده بر مُهرِ گِلی، بیهوده است![/b]

-------
[b](بیت 12):[/b] علی بن ابیطالب زمانی که ابن ملجم او را مضروب ساخت؛
چنین گفت: [b]فزت و رب الکعبه.[/b] ( به خدای کعبه رستگار شدم)

[b](بیت 14): قال رسول الله (ص): النّاسُ نيامٌ فَإذا ماتوا انْتَبَهوا[/b]
مردم در خوابند، وقتي مُردند بيدار مي شوند.

جلی: هویدا و آشکار.
هادم: شکننده و ویران کنندۀ بنا.
رفو: اصلاح و بافتن پاره.
موزه: پای افزار، نوعی کفش.
کفو: همتا و مانند.
تفو: تف، آب دهان.
حیدر: شیر، لقب علی بن ابی طالب.
هو: مخفف هُوَ و مراد خدای تعالی است.
برقع: پرده و حجاب و روبند.
طوف: گرد چیزی گشتن.
-------

اخبار روز