بعد از گذشت سه سال از نصب بنرها و تبلیغات تهوع آور استخدام پیمانی 250نفر در شرکت به اصطلاح ملی فولاد ایران و بعد از برگزاری نمایش تصنعی اعصاب خرد کن با بیش از 4000 نفر داوطلب و بعد از طی مراحل استخدامی از جمله آزمون مصاحبه تخصصی ، عقیدتی و گلچین شدن و تشکیل پرونده برای 250 نفر دیگر باورمان شده بود که در اینجا قرار است حق به حقدار برسد و پارتی و باند بازی در کار نیست ، دیگر ورد زبانمان شده بود که آقا زاده ها ، نور چشمی ها و سفارشی ها نتوانسته اند از فیلتر شرکت ملی فولاد رد شوند و چقدر مشعوف می شدیم وقتی می دیدیم که در تنها آزمون منطقه بعد از سالها فرزندان اقشار متوسط و متوسط به پایین توانسته اند بدون پارتی و تنها بر اثر جهد و علم خود ، شایستگی های پنهان خود را نشان دهند ، چقدر در پوست خودمان نمی گنجیدیم وقتی شادی طبیعی پدران و مادران خود و همسران و فرزندان مان را از نزدیک به نظاره می نشستیم ، چرا که قرار بود در این شرایط رعب آور و رو به تزاید بیکاری که بنیان خانواده ها را نشانه رفته ، گروهی از جوانان نخبه منطقه در کنار هم تنها ویترین قابل اعتنای میانه مظلوم را در قالب طرح احیا ، احیا کنند.
حتی وقتی دولت تدبیر و امید بر سر کار آمد امیدهایمان پررنگ تر از دیروز شد چرا که شایسته سالاری را شعار این دولت می دیدیم. اما ... اما از همان روزی که واگذاری پر حرف و حدیث فولاد آذربایجان و طرح فولاد میانه مطرح گردید همه با نوعی احتیاط از کنار آن رد می شدند ولی ابرهای سیاه شوم خبر از ویرانی کاخ آرزوهای خیل جوانان منطقه می دادند و چه تاسف آور که همه مسئولان شهر ویژه !!!میانه با اطمینان حرف از مدیریت واگذاری را مطرح می کردند.
و حالا بعد از سه سال جز سینه های شرحه شرحه از درد ، جز قلبهایی مالامال از اندوه و حسرت ، جز چشمهای کم سو شده از انتظار و جز ناامیدی از دولت امید ره آوردی برای این 250 نفر حاصل نشده است. چقدر ناراحت کننده است وقتی آدمی می بیند که هر کس و هر گروهی به دنبال منافع زود گذر خودش است ، فرق نمی کند دولت ، دولت سازندگی باشد یا دولت اصلاحات یا دولت مهر ورز و حالا دولت تدبیر و امید ...
چرا به راحتی با سرنوشت 250 نفر نخبه مملکت این چنین براحتی بازی می شود؟ آن وقت از خود می پرسیم چرا آمار مهاجرت نخبگان از کشور زیاد است؟ آیا کسی می تواند 3 سال انتظار کشنده این جوانان را پاسخگو باشد؟ امیدی که در دلهای مردم و جوانان منطقه جوانه زده بود بی آنکه شکوفه دهد خشکید تا معنای تدبیر و مفهوم خصوصی سازی را در منطقه درک کنیم و قابلیت و کارکرد مسئولان منطقه نیز بیش از پیش دستگیرمان شود که چقدر منافع ولی نعمتانشان بر منافع خودشان ارجح است؟
این چگونه واگذاری است که بدون در نظر گرفتن و به هیچ انگاشتن این 250 نفر صورت گرفته ؟ آیا این کارها در دولت تدبیر و امید قابل توجیه است؟ مگر نه اینکه قرار بود ما بصورت پیمانی با شرکت ملی فولاد قرار داد ببندیم و حالا بدون هیچ افق روشن برای آینده باید با آقای ... بصورت قرار داد موقت یک ، دو و سه ماهه با حداقل حقوق قرار داد ببندیم! هر چند امثال من دیگر قانون کار را با پوست و گوشت خود عجین می بینیم و بند بند آن را ازبر هستیم!
باید برای مسئولان این شهر ویژه !!! تاسف خورد که فقط وعده های دروغین دادند و وقتی با حرص و جوش از آینده فولاد صحبت کردیم فقط شعار دادند و با آرامش اعصاب خرد کن خود سرنوشت ما را براحتی به بازی گرفتند و باد در غبغب که ما چنین و چنان می کنیم ، ولی نتیجه چه شد؟ مثل اینکه دوباره موسم انتخابات مجلس نزدیک است ...
دوستان عزیزی که قبول شده اید دیگر فریب این شعارهای بی مصرف را نخورید. برای آینده خود فکری اساسی بکنید و پیاده نظام دیگران نباشید. فقط حرف های حق خود را در تریبونهای مختلف بزنیم تا اندکی از بار غمهایمان کاسته گردد تا عناصر پشت پرده بدانند با جوانان گوسفند صفت طرف نیستند بلکه با 250 جوان نخبه طرف حساب هستند که این بی اخلاقی و این ظلم جلی را تا زنده هستند همراه خواهند داشت و آرامش روان را از بانیان این حرکت خواهند گرفت.
خدایا در این فضای بی کسی ، تو خود ، یاورمان باش ...
حامد محقق / 17 بهمن ماه 1393 / میانه